اخبار محرمانه - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
 حدیث روشنی| روسیه روز شنبه از زیردریایی هستهای جدید خود به نام «خاباروفسک» رونمایی کرد؛ شناوری که برای نخستینبار به طور اختصاصی برای حمل پهپادهای زیرآبی هستهای «پوسایدون» طراحی شده و نمادی از تقویت توان دریایی مسکو در اقیانوسها به شمار میرود. در همین رابطه وزارت دفاع روسیه نیز اعلام کرد که این زیردریایی قادر است سامانههای تسلیحاتی رباتیک را برای اهداف مختلف حمل کند و پس از اتمام آزمایشهای دریایی، وارد چرخه عملیاتی خواهد شد. به ادعای مقامات روسی، «پوسایدونها» در عمق یکهزار متری میتوانند شلیک شوند و با برد بینقارهای، تقریبا غیرقابل ردیابی عمل کنند. روزنامه اعتماد با هدف ارزیابی متغیرهای مهم و تاثیرگذار بر اقدامات اخیر روسیه و بازآرایی نظم جدید جهان به واسطه شکلگیری نوع جدیدی از تقابلات شرق و غرب با رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل بینالملل گفتوگو کرده است. قهرمانپور در گفتوگوی اختصاصی با «اعتماد» ضمن تاکید بر اینکه روسیه با استفاده از قدرت نظامی و توسعه سلاحهای راهبردی میکوشد جایگاه خود را به عنوان قدرت سوم جهانی در کنار امریکا و چین تثبیت کند، همزمان بر این باور است که این رویکرد موجب ورود جهان به «عصر سوم هستهای» و افزایش خطر رویارویی هستهای شده، خواهد شد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید: 
اخیرا روسیه از سلاحهای راهبردیاش مانند زیردریایی «خاباروفسک» و پهپاد زیرآبی هستهای «پوسایدون» که از آن تحت عنوان اژدرشکن یاد میشود، رونمایی کرده است؛ کنشی که خشم واشنگتن و به طور مشخص شخص ترامپ را برانگیخته است. این گزاره در کنار پیامهای سیاسی-امنیتی پوتین تا چه اندازه میتواند معادلات استراتژیک و واکنشهای هستهای روسیه و امریکا در میانمدت را تحتتاثیر قرار دهد؛ بالاخص آنکه فعلا رایزنیهای دو بازیگر درباره توقف جنگ در اوکراین به بن بست رسیده و شدت حملات مسکو به کییف افزایش یافته است؟
 ریشه اقدامات اخیر نظامی روسیه، به ویژه در نزدیکی قطب شمال را، باید در رویکرد کرملین نسبت به تغییرات در نظم جهانی جستوجو کرد، چراکه رهبران روسیه بر این باورند که باید فرصت باقیمانده برای تبدیل شدن به قدرت سوم جهانی، در کنار امریکا و چین را غنیمت بشمارند. برای تحقق این هدف نیز روسیه به مهمترین ابزار و قدرت خود یعنی نیروی نظامی به ارث رسیده از دوران شوروی روی آورده است. لذا کرملین معتقد است که با تهدید غرب و تهدید امنیت اروپا میتواند امریکا و اروپا را وادارد تا تحریمهایی را که علیه روسیه اعمال شده، لغو کرده و جایگاه این کشور را به عنوان یک قدرت همتراز با امریکا و چین به رسمیت بشناسند. البته روسها هم از جانب امریکا نگرانی دارند و این نگرانی را علنی اعلام میکنند و هم نگرانیهایی پنهان درباره چین دارند، چراکه به وضوح میبینند چین به سرعت از روسیه سبقت گرفته است. دیدار ترامپ با شی جینپینگ در شهر بوسان واقع در کرهجنوبی، پیامی واضح برای روسها داشت و آن اینکه رییسجمهوری امریکا دیدارش با پوتین در بوداپست مجارستان را وقتتلفی خواند، اما با وجود اختلافات عمیق تجاری با چین، دیدار با «شی جینپینگ» را در دستور کار قرار داد. این موضوع، نگرانی کرملین در مورد چین را تشدید میکند. از طرفی دیگر، جنگ اوکراین نیز وابستگی روسیه به چین را افزایش داده است. در این محیط کلان، روسیه تلاش میکند هم امریکا، هم چین و هم جامعه بینالمللی را به این سمت هدایت کند که جایگاه مسکو را به عنوان قدرتی همتراز با امریکا و چین به رسمیت بشناسند. با این حال، تحقق چنین هدفی بسیار دشوار است. ترامپ نیز به تهدیدات پوتین واکنش جدی نشان نداد و هر چند ابتدا اعلام کرد که امریکا ممکن است آزمایش سلاح هستهای را از سر بگیرد، اما ادعای خود را پس گرفت و تاکید کرد که تنها در صورتی این اقدام را انجام خواهد داد که سایر کشورها نیز آزمایش هستهای انجام دهند. همه این گزارهها نشان میدهد که واکنشهای نظامی تحریکآمیز پوتین تاکنون ازسوی واشنگتن پاسخی جدی نداشته است.
ذیل سوال بالا، در ارتباط با قابلیتهای موشک پوسایدون بسیار گفته شده وگروهی براین باورند که ساخت چنین سلاحی به زمانی بازمیگردد که رقابت میان امریکا و شوروی جریان داشت اما اتحادیه از هم پاشیده موفق به ساخت آن نشد، در ابتدا رونمایی از چنین سلاحی در این بازه زمانی چه معنایی دارد؟
باید توجه داشت که خروج امریکا و روسیه از دو پیمان مهم، یعنی پیمان موشکهای بالستیک ضدموشک (ABM) و پیمان نیروهای هستهای متعارف (INF)، تاثیرات مهمی بر توازن قوا بین روسیه و غرب داشته است. این دو پیمان، همراه با توافقات استراتژیک دیگر، انجام برخی آزمایشهای موشکی و توسعه سلاحهای استراتژیک را محدود و مقید کرده بودند. پس از خروج امریکا از این پیمانها، روسیه برای نشان دادن نارضایتی خود، آزمایش و توسعه برخی موشکها و سلاحهایی را که قبلا متوقف یا توسعه آنها به تاخیر افتاده بودند را از سر گرفت. بازسازی زرادخانههای روسیه هر چند هزینه زیادی برای این کشور دارد، اما کرملین مایل است در صورت داشتن توان مالی، این مسیر را ادامه دهد. در سالهای اخیر، روسیه پایگاههای نظامی خود در قطب شمال را بازسازی کرده و طی یک تا دو سال گذشته، چندین موشک استراتژیک بینقارهای را آزمایش کرده است. همه این اقدامات باید در چارچوب دکترین نظامی روسیه تحلیل شوند، دکترینی که تلاش میکند فاصله میان سلاحهای متعارف و نامتعارف را کاهش دهند. به عبارت دیگر، روسیه میکوشد هم آستانه بهکارگیری سلاحهای هستهای را کاهش دهد و هم قدرت تخریب سلاحهای متعارف خود را افزایش دهد. آخرین موشک استراتژیکی که روسیه آزمایش کرد و 14 ساعت در حال پرواز بود مجهز به موتوری است که سوخت آن توسط سوخت هستهای تامین میشد. این رویکرد جدید در ادبیات استراتژیک 
به عنوان «سلاحهای استراتژیک غیرهستهای» یا «Non-Nuclear Strategic Weapons» شناخته میشود؛ یعنی سلاحهایی که هستهای یا نامتعارف نیستند، اما قدرت تخریب آنها با سلاحهای هستهای برابری میکند. لذا روسیه در این زمینه پیشتاز است، هر چند بازیگران دیگری مانند اسراییل نیز تلاش میکنند چنین سلاحهایی را تولید کنند. هدف نهایی روسیه این است که غرب را متقاعد کند در مسائل بینالمللی و به ویژه در بحران اوکراین، خواستههای مسکو را بپذیرد.
آیا قابلیتهایی که برای توصیف این سلاح رسانهای شده نمادین است یا اینکه موشک «پوسایدون» حقیقتا میتواند در صورت ضرورت سواحل اقیانوس اطلس را هدف قرار دهد؟
در مورد کارآمدی موشکهایی مانند «پوسایدون» و نمونههای مشابه مانند «اورشنیک» دو نکته را باید جداگانه درنظر گرفت: اول قابلیت تخریب آنها که پذیرفتنی است و دوم امکان تولید انبوه و بهکارگیری عملی آنهاست. تولید چنین موشکهایی طبیعتا نیازمند فناوری پیشرفته و هزینههای هنگفتی است. روسیه در سالهای اخیر چندین سامانه نوین را توسعه داده و به مرحله آزمایش رسانده، اما در تامین تولید انبوه آنها با مشکل مواجه شده است. طبعتا توان بازدارندگی یک کشور به داشتن چند سلاح پیشرفته محدود نمیشود؛ اگر کشوری بخواهد پیام ارتقای بازدارندگی را منتقل کند، نباید صرفا به آزمایشهای موشکی متکی باشد، بنابراین مشکل روسیه در عمل این است که بخش قابلتوجهی از موشکهای پیشرفتهای را که آزمایش کرده عملا نمیتواند به تولید انبوه برساند، از این رو، در بُعد فنی و عملیاتی برای بهکارگیری گسترده این سامانهها و ایجاد بازدارندگی موردنظر، با محدودیتهایی روبهرو است.
در سطحی کلانتر باتوجه به آزمایشهای سلاحهای راهبردی مانند موشک کروز هستهای «بورِوِستنیک» و پهپاد زیرآبی هستهای «پوسایدون» توسط روسیه و آزمایش سلاحهای هستهای به فرمان ترامپ آیا میتوان گفت رقابت استراتژیک بین شرق و غرب از چارچوب دیپلماسی سنتی فاصله گرفته و وارد مرحلهای خطرناکتر شده است؟ به بیانی بهتر میتوان این ادعا را برجسته کرد که در شرایطی که نظم جهانی در حال پوستاندازی است، احتمال رویارویی هستهای متعارف افزایش یافته است؟
سوال بسیار مهمی است؛ متخصصان کنترل تسلیحاتی معتقدند که جهان وارد «عصر سوم هستهای» شده است. عصر اول هستهای پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد، یعنی زمانی که پنج عضو دایم شورای امنیت و سپس هند، پاکستان و اسراییل، به آزمایش سلاحهای هستهای پرداختند. عصر دوم هستهای اما پس از پایان جنگ سرد، دوره کنترل تسلیحاتی و عدم اشاعه بود؛ امریکاییها با کمک متحدان خود تلاش کردند مانع گسترش فناوری هستهای شوند و کشورهایی مانند عراق، لیبی و کرهشمالی که به دنبال دستیابی به سلاح هستهای بودند، مهار شدند (البته به جز کرهشمالی که بعدها آزمایشهای هستهای انجام داد). در همین دوران، امید به پایان رقابت هستهای افزایش یافت و در کنفرانس بازنگری پیمان انپیتی، NPT، پنج عضو دایم شورای امنیت متعهد شدند در راستای ماده شش این پیمان، یعنی خلع سلاح، گام بردارند. اما پس از تحولاتی مانند بحرانهای پس از 2008 و ازجمله الحاق کریمه به روسیه، شاهد ظهور عصر سوم هستهای هستیم. در این دوره، امکان استفاده از سلاحهای هستهای بار دیگر افزایش یافته و یک تحول تاریخی و بیسابقه رخ داده است: چین به عنوان یک قدرت هستهای همتراز با روسیه و امریکا وارد صحنه شده است. تا پیش از این، نظریههای بازدارندگی هستهای با لحاظ کردن و وجود دو قدرت همتراز هستهای، یعنی امریکا و روسیه، ارایه و تبیین میشد. اما ورود چین به صحنه و همتراز شدن با دو قدرت هستهای دیگر یعنی امریکا و روسیه، فضای بسیار خطرناکی را در سیاست بینالملل به وجود خواهد آورد. اعتبار نظربه بازدارندگی هستهای و اعتبار توان وارد کردن ضربه دوم هستهای عمدتا در شرایطی است که دو بازیگر همتراز هستهای وجود داشته باشند. اما زمانی که بازیگر سومی وارد صحنه شود ممکن است شرایط از کنترل خارج شود و چنین سناریویی میتواند نظریههای کلاسیک بازدارندگی هستهای را بیاعتبار کند. اگر بخواهم مثال سادهتری را در این زمینه مطرح کنم این است که فرض کنید امریکا، روسیه را با سلاح هستهای هدف قرار دهد آیا چین ساکت مینشیند؟ یا مثلا در صورتی که چین و روسیه بخواهند امریکا را مورد حمله هستهای هدف قرار دهند در آن شرایط امریکا باید با دو قدرت همتراز هستهای با خود وارد جنگ شود. در این شرایط فضا بسیار پیچیده خواهد شد. سناریوهایی نیز در این رابطه مطرح است ازجمله اینکه واشنگتن شکست بخورد یا به کلی از بین برود. حتی سناریوهای دیگری نیز وجود دارد؛ ازجمله اینکه اگر چین، روسیه را هدف قرار دهد چه خواهد شد؟ آیا امریکا واکنش نشان خواهد داد و به چین حمله خواهد کرد یا با این بازیگر همراه خواهد شد. بنابراین عصر سوم هستهای همچنان با عدم قطعیتهای جدی درباره امنیت هستهای مواجه شده است؛ لذا احتمال رویارویی بیشتر است. بولتن دانشمندان اتمی و سایر موسساتی که در زمینه خلع سلاح هستهای فعالیت میکنند دایما هشدار نزدیک شدن ساعت صفر هستهای را میدهند. شاید به همین دلیل است که ترامپ بعد از اینکه مدعی انجام آزمایش هستهای شد به نوعی از مواضع خود عقبنشینی کرد و مدعی شد این کار را زمانی انجام میدهد که دیگر کشورها اقدام به انجام آن کنند.
در میانه رقابتهای فوق، اگر گزاره رویارویی هستهای را نادیده بگیریم، زورآزمایی دو بازیگر دارای زرادخانه هستهای چه معنایی برای جهان و به طور مشخص برای اوکراین و امنیت اروپا خواهد داشت و چگونه میتواند معماری امنیتی جهان را متاثر کند؟
واقعیت این است که روسیه خود را صرفا در مواجهه با امریکا نمیبیند. کرملین بر این باور است که امریکا، اروپا و ناتو به طور مشترک در جنگ اوکراین علیه روسیه وارد شدهاند و بنابراین پیروزی در این میدان برای روسیه جنبه حیثیتی یافته است، ضمن اینکه در داخل کشور، تبلیغات گستردهای جریان دارد که تاکید دارد آنچه روسیه در اوکراین انجام میدهد «جنگ» نیست، بلکه «عملیات نظامی ویژه» است؛ هدف از این تعبیر، کوچک جلوه دادن اهمیت موضوع و القای این پیام است که پیروزی روسیه امری بدیهی و قطعی است. لذا در چنین شرایطی، روسیه به یک پیروزی ملموس و آشکار در جبهه اوکراین نیاز دارد. اما اروپاییها تاکنون نه تنها مانع رسیدن روسیه به چنین پیروزیای شدهاند، بلکه به تدریج ارسال سلاحهایی به اوکراین که زمانی جزو خطوط قرمز روسیه محسوب میشد، ازجمله موشکهای دوربرد، پهپادهای پیشرفته و سایر سامانهها، را ازسر گرفتهاند، چراکه ارزیابی اروپا این است که طولانیتر شدن جنگ احتمال پیروزی روسیه را کاهش خواهد داد، بنابراین این زورآزمایی نظامی باید در یک بستر کلانتر تبیین شود؛ تقابل روسیه با غرب برای بهرسمیت شناختن جایگاهش به عنوان یک قدرت همتراز با امریکا و چین و فراتر از اروپا. مسالهای است که نه امریکا و اروپا با این دیدگاه موافقاند و نه چین با آن هم صداست. ادامه چنین سیاستی توسط روسیه، طبیعتا معماری امنیتی اروپا را به شدت تهدید خواهد کرد. روسیه عملا یک جنگ ترکیبی علیه اروپا آغاز کرده و همانطور که اخبار متعدد نشان میدهد، این روند اروپا را به سمت افزایش توان دفاعی و حتی کسب استقلال دفاعی از امریکا در بلندمدت سوق خواهد داد.
از منظری دیگر، چنین رویارویی تا چه اندازه قادر است رویکرد محتاطانه چین در ارتباط با نظم جهانی و کنشش در ارتباط با تایوان را تحتتاثیر قرار داده و به بیانی سادهتر این بازیگر را در جنوبشرق جسورتر کرده یا به نوعی برای پکن بازدارندگی ایجاد کند؟
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. واقعیت این است که تحلیلگران پاسخ روشنی به این پرسش ندارند. برخی معتقد بودند که پس از حمله روسیه به اوکراین، چین فورا فرصت را مناسب خواهد دید و از شرایط بیثبات برای حمله به تایوان استفاده خواهد کرد، اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. دلیل آن نیز این است که چین برخلاف روسیه، عجلهای برای تضعیف نظم موجود جهانی یا نظم لیبرال ندارد. پیشتر اشاره کردم که روسیه بر این باور است که زمان به ضرر آنها میگذرد، در حالی که چینیها احساس میکنند گذر زمان به نفعشان است. به عبارتی اگر وضعیت فعلی ادامه یابد، چین در دهه آینده، بدون وقوع یک جنگ بزرگ جهانی، میتواند به قدرت اول سیاسی و اقتصادی جهان تبدیل شود. این در حالی است که روسیه احساس میکند فرصت کمی برای معکوس کردن روند فعلی دارد و باید از همه منابع خود، به ویژه توان نظامی، برای تغییر سریع نظم غربی لیبرال استفاده کند، به همین دلیل، الگوی رفتاری چین تا حد قابلتوجهی متفاوت از روسیه است. برخی تحلیلگران چینی حتی معتقدند که روسیه با ورود به اوکراین مرتکب یک اشتباه استراتژیک شده و خود را تضعیف کرده است. بنابراین بعید است چین تحت تاثیر اقدامات روسیه مسیر مشابهی را دنبال کند و تقابل گسترده با امریکا را تسریع کند. کما اینکه دیدار ترامپ و شی جینپینگ در بوسان کرهجنوبی و اظهارات غیرمنتظره شی نشان داد که چین حداقل برای چند سال آینده قصد تقلید از روش روسیه را ندارد و ترجیح میدهد خیزش آرام و برنامهریزیشده خود را در فضای بینالمللی جدید دنبال کند.
 بازار ![]()