اخبار محرمانه - کودکان همانند دانههایی هستند که در دل هرکدام، امکان تبدیل شدن به درختی منحصربهفرد نهفته است
آنچه دیگران می خوانند: فال قهوه امروز جمعه ۵ دی ۱۴۰۴ | رسیدن خبری غیرمنتظره یا فرصتی تازه ! قیمت بنزین تغییر کرد؟ | قیمت بنزین سوپر وارداتی با چه فرمولی تعیین میشود؟ قیمت طلا به ۱۷ میلیون میرسد؟ خبر مهم تعطیلی مدارس تهران در روز شنبه ۶ دی | تشدید آلودگی هوا در ابتدای هفته
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین: عبدالله فیض الله زاده -مدیر عامل آکادمی یاسان
کودکان همانند دانههایی هستند که در دل هرکدام، امکان تبدیل شدن به درختی منحصربهفرد نهفته است. اما برای رشد و بالندگی آنها، تنها محبت یا آموزشهای کلاسیک کافی نیست؛ بلکه نیازمند بستری از آموزش مهارتهای زندگی و شناخت استعداد هستند. جامعهای که میخواهد آیندهای پویا و خلاق داشته باشد، باید از همان سالهای ابتدایی زندگی، به جای انتقال صرف اطلاعات، مهارتهای بنیادین را به کودکان بیاموزد.
آموزش مهارتهای اصلی، به معنای آشنا کردن کودک با ابزارهایی است که به او در زندگی شخصی، تحصیلی و اجتماعی کمک میکند؛ مهارتهایی مانند تفکر خلاق, حل مسئله, ارتباط مؤثر, اعتماد به نفس, مدیریت احساسات و خودشناسی. این مهارتها، ستون فقرات رشد روانی و ذهنی کودک را تشکیل میدهد و باعث میشود استعدادهای درونیاش با اطمینان و وضوح بیشتری آشکار شوند.به عنوان مثال، کودکی که یاد گرفته احساسات خود را بشناسد و آنها را به شیوهای سالم بیان کند، در موقعیتهای مختلف قادر است بر اضطراب، ترس یا خشم غلبه کند. چنین کودکی با ذهنی آرامتر و تمرکز بیشتر، فرصت دارد تا استعدادهای هنری، علمی یا اجتماعی خود را در محیطی ایمن و پذیرنده تجربه کند. یا کودکی که مهارت تفکر پرسشگرانه را آموخته، به جای حفظ طوطیوار مطالب، به دنبال فهم عمیق پدیدهها میرود و این همان جرقهی خلاقیت و نوآوری است.
در واقع، آموزش مهارتها به نوعی زمینسازی برای رشد استعدادها است. بدون این مهارتها، استعدادها در خامی خود باقی میمانند یا زیر فشار ترس، اضطراب و مقایسه با دیگران پنهان میشوند. کودک وقتی احساس امنیت و اعتمادبهنفس داشته باشد، جسارت تجربه، شکست و دوباره تلاش کردن را پیدا میکند؛ و این، نقطهی آغاز شکوفایی است.
نقش خانواده و مدرسه در این میان بسیار تعیینکننده است. والدین و مربیان باید بیش از هر زمان، از روشهای تربیتی سنتی فاصله بگیرند و به جای تأکید بر نمره و رقابت، فضایی برای رشد مهارتهای فردی ایجاد کنند. خانه و کلاس درس میتوانند کارگاه تمرین زندگی باشند؛ جایی که کودک بیاموزد چگونه گفتوگو کند، چگونه نظرش را بیان کند، چگونه گوش دهد، و چگونه از تفکر خلاق برای حل چالشهای روزمره بهره ببرد.
از سوی دیگر، آموزش مهارتها باید در بستر تجربه و بازی شکل گیرد، نه به صورت درس خشک و تئوریک. بازی، پروژههای گروهی، کارهای هنری و حتی فعالیتهای سادهی خانه میتوانند به فرصتهایی برای آموزش مهارتهای اجتماعی و شناختی تبدیل شوند. هر فعالیتی که به کودک حس توانمندی، اثرگذاری و مشارکت بدهد، در واقع در مسیر شکوفایی استعدادهای او گام برمیدارد.
شکوفایی استعداد امری تصادفی نیست؛ نتیجهای است از پرورش هدفمند، شناخت عمیق و آموزش درست مهارتها. اگر یادگیری را از انتقال محفوظات به پرورش تواناییها تغییر دهیم، کودکان نهتنها در تحصیل بلکه در زندگی هم موفقتر خواهند بود. جامعهای که مهارتآموزی و خودشناسی را در قلب آموزش قرار دهد، نسلی خواهد پروراند که به جای تقلید، میآفریند، میاندیشد و الهام میبخشد.