اخبار محرمانه - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
جدال امیرحسین ثابتی و بابک زنجانی نشان میدهد که اقتصاد ایران در چه وضعیتی گرفتار آمده است
بازار 
دیروز نزاعی میان دو مرد به وجود آمد که بیش از آنکه جنگ لفظیشان اهمیت داشته باشد، تقابل دو جهانبینی را بازتاب میدهد. یکی از جایگاه قدرت حرف میزند با لحنی انقلابی، خشمگین و مطمئن از اینکه رسالتش، نجات کشور از چنگال فساد است. دیگری از بیرون ساختار قدرت مینویسد با نگاهی به گذشتهاش که پر از اتهام رانت و بدهی و محکومیت است و حالا میخواهد خود را ناجی اقتصاد معرفی کند. در ظاهر، یکی دشمن دیگری است اما در واقع، هر دو به شکلی متفاوت، محصول یک نظام اقتصادیاند که میان ایدئولوژی و منفعت، میان مقاومت و فرصتطلبی، معلق مانده است.
امیرحسین ثابتی، نمایندهای که خود را عدالتخواه میخواند، زبان و منطقش در پی ساختن نظم تازهای بر پایه «عدالت اسلامی» است که نهایتا به حکومت اسلامی برسد. در سخنانش از دشمنان داخلی و خارجی یاد میکند، از بابک زنجانی به عنوان «دزد بزرگ» و «استکبار داخلی» سخن میگوید و از مبارزهای که انجام میدهد و مرز ندارد و باید تا نابودی همه فاسدان ادامه یابد. او خود را صدای مردم خسته از تبعیض و رانت میداند و تصورش از اصلاح، پاکسازی است. اما همین زبان مبارزه، که بر سیاه و سفید کردن همه چیز استوار است در عمل به بازتولید خشونت نمادین و حذف منجر میشود. آنچه ثابتی نمیگوید، این است که فساد در ایران نه صرفاً در وجود چند «دزد بزرگ» بلکه در ابعاد بزرگی، افراد بسیاری را آلوده کرده است. افرادی مملو از در اختیار داشتن رانتها و سهمیه و مالکیتهای شبهدولتی هستند که در آن سیاست همیشه بر بازار غلبه دارد.
در سوی دیگر، بابک زنجانی ایستاده است، مردی که در دهه گذشته نماد رانتخواهی و دور زدن تحریم و اقتصاد سایه بود. او از دل همان سازوکاری سر برآورد که تحریم را به فرصت بدل کرد؛ ساختاری که در آن دولت برای دور زدن محدودیتها به شبکههای غیررسمی و افراد تکیه کرد و همین تکیه، اقتصاد ایران را از مسیر رسمی به مسیرهای غیرقابل حسابرسی کشاند. زنجانی در گفتار تازهاش خود را بیگناه و حتی مفید معرفی میکند، کسی که در دوران تحریمها برای کشور پول آورد. اما این ادعا، درست یا نادرست، جوهر نگاه او را عیان میکند. او تحریم را نه فاجعه که موقعیت میبیند؛ تحریم برای او بازار سیاه خلق کرد، فرصت انحصار آفرید و رانت را به رسمیت تبدیل کرد.
این دو نگاه در ظاهر متضادند اما درعمق به یکدیگر متصلاند. ثابتیها از تحریم دفاع میکنند چون آن را میدان مقاومت و افتخار میدانند، زنجانیها از آن سود میبرند چون تحریم بازارهای پنهان میسازد. یکی تحریم را ابزار مبارزه با غرب میبیند، دیگری ابزار ثروتاندوزی در خلأ نظارت. یکی از استکبار حرف میزند، دیگری از سرمایه پنهان. اما در عمل هر دو در حفظ همان وضعیت سهیماند. اقتصادی که در آن شفافیت، دشمن مشترک است. در چنین فضایی، شعار عدالت میتواند، توجیهی برای محدود کردن اقتصاد آزاد باشد همانطور که شعار کارآفرینی میتواند، پوششی برای رانت و فساد باشد.
اقتصاد ایران در میان این دو قطب سرگردان است؛ میان انقلابیگری عدالتخواهانهای که در برابر جهانی شدن مقاومت میکند و سرمایهداری رانتیری که از تحریمها ارتزاق میکند. هر دو مدعی نجات کشورند اما نتیجه نهایی، اقتصادی است که نه رقابتی است، نه شفاف. تحریمها دولت را به بنگاهدار بزرگ بدل کردهاند و بنگاهداری دولتی، راه را برای پیمانکاران و واسطههایی مانند زنجانی باز کرده است. از سوی دیگر، شعارهای عدالتطلبانه نمایندگانی مانند ثابتی، اگرچه در ظاهر با این روند در تضاد است، اما در عمل مانع از اصلاحات ساختاری، شفافسازی مالی و تعامل اقتصادی میشود. در نهایت، سیاستی که میخواهد با دشمن بجنگد و فساد را بخشکاند همان بستری را حفظ میکند که مفسدان در آن رشد میکنند.
ایران در دو دهه گذشته همزمان گرفتار دو نوع فساد بوده است. فساد ناشی از رانت سیاسی و فساد ناشی از تندروی. در اولی تحریمها پوششی فراهم کردند تا افرادی خاص، دسترسی انحصاری به منابع داشته باشند؛ در دومی، انقلابینمایی مانع از ورود شفافیت و اصلاحات به ساختار اقتصادی شد. نتیجه، جامعهای است که در آن فاسدها خود را ناجی میدانند و عدالتخواهان آنها را تهدید میکنند اما هیچکدام نظام اقتصادی را تغییر نمیدهند.
در چنین بستری، مردم میان شعار و رانت سرگرداناند. تورم، فرار سرمایه، سقوط ارزش ریال و کاهش رفاه عمومی، محصول همین تضاد پایدار است. اقتصاد ایران در ظاهر در برابر تحریم ایستاده است اما در باطن از آن تغذیه میکند. هر تحریم تازه، بازار تازهای میسازد؛ هر بحران خارجی، درآمد تازهای برای گروهی خاص. ثابتی میخواهد با شعار عدالت جلوی این چرخه را بگیرد اما زبان تند و نگاه دشمنمحور او، اصلاح را ناممکن میکند. زنجانی از سوی دیگر، چهره اقتصادی همان وضعیتی است که انقلابینماهایش از فسادش مینالند. او نتیجه طبیعی سالها اقتصاد بسته و تحریمزده است، نه استثنا.
در میانه این دو جهان ماندهایم. ما و عموم مردم. یکی جهان سیاستورزانی که زبان تندی دارند و هر اصلاح اقتصادی را بوی سازش میبینند و دیگری جهان رانتیرهایی توأمان منتظر فرصت و تحریم هستند. منتظر تغییر این وضعیت و نجات اقتصاد هستید؟ نه با این وضعیت ممکن نیست. این اقتصاد، نه با شعار نجات مییابد، نه با رانت در سایه. نجاتش در چیزی است که هر دو از آن میگریزند. تجارت جهانی، رفع تحریمها، گفتوگو با جهان و تعامل با آن، شفافیت، قانون و اعتماد عمومی. تا وقتی هر بحران سیاسی یا تحریم بینالمللی به فرصتی برای ثروتاندوزی تبدیل شود و هر انتقاد اقتصادی با انگ خیانت پاسخ داده شود، چرخه ادامه خواهد داشت. میان ثابتی و زنجانی، اقتصاد ایران تنها بازیگری است که هرگز برنده نیست.