دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۴
تحلیل ویژه

دیپلمات پیشین: غرب به دنبال نمد مال کردن ایران است و نه حل مشکلات!

دیپلمات پیشین: غرب به دنبال نمد مال کردن ایران است و نه حل مشکلات!
اخبار محرمانه - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست نصرت‌الله تاجیک| بیانیه اخیر چهار کشور اروپایی که تنها یک روز پس از تفاهم ...
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نصرت‌الله تاجیک| بیانیه اخیر چهار کشور اروپایی که تنها یک روز پس از تفاهم ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی منتشر شد و اقدام کره‌جنوبی و بیانیه اعضای «مکانیسم پاسخ سریع» گروه هفت (آلمان، کانادا، ایالات‌متحده، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، بریتانیا و اتحادیه اروپا) به اتفاق کشورهای همراه (استرالیا، نیوزیلند، هلند و سوئد) در مورد مسائل داخلی ایران نشانه‌ای روشن از استراتژی تازه غرب در قبال تهران است؛ استراتژی‌ای که می‌توان آن را «نمدمال کردن ایران» توصیف کرد. به بیان دیگر، غرب با تقسیم کار، تلاش می‌کند از یک‌سو آژانس را به سمت تفاهم با ایران سوق دهد و ازسوی دیگر با صدور بیانیه‌های سیاسی و تهدیدآمیز، فشار روانی و رسانه‌ای مداومی بر تهران وارد سازد. بعد از بیانیه قاهره بعضی تحلیلگران چنین رفتاری را پیش‌بینی می‌کردند و قابل پیش‌بینی بود که چنین رفتاری را شاهد باشیم. گفته می‌شد احتمالا اروپایی‌ها به دنبال کاستن از سطح فشارهای خود و از دست دادن این فرصت که برای آن در برجام مانده بودند، نیستند و احتمال چنین موضع‌گیری داده می‌شد. این استراتژی نمدمال با اعمال فشار روانی با هدف ایجاد نوعی سردرگمی در محاسبات ایران و محدود کردن امکان اتخاذ مواضع منطقی و حساب‌شده از سوی تهران است؛ رویکردی که درنهایت فضای دیپلماسی را متشنج و دشوارتر می‌کند که منجر به عدم اتخاذ موضعی معقول ازسوی ایران خواهد شد، اما همچنان ایران باید به دیپلماسی وفادار بماند. هر چند این وضعیت می‌تواند برای ایران هزینه‌زا باشد، اما واقعیت این است که در شرایط کنونی کشور که تا حدودی تحمیلی یا بر اثر بلاتصمیمی یا بدتصمیمی ایجاد شده راهی جز پیگیری دیپلماسی پیش‌ِرو ندارد. چه به دلیل فشارهای بیرونی و چه در نتیجه برخی سوءتدبیرها در گذشته، امروز فضای مانور ایران محدودتر از گذشته شده است.
بازار
 فرصت‌های اهرم‌سازی به‌ویژه در عرصه دیپلماسی و آنچه به ایران مربوط می‌شود، کاهش یافته و ما برخلاف انتظار نتوانسته‌ایم یک بلوک قدرتمند منطقه‌ای یا بین‌المللی برای حمایت از خود شکل دهیم، زیرا در عمل، ایران بار سنگین این تقابل را به تنهایی بر دوش می‌کشد؛ درحالی‌که ظرفیت مادی و معنوی کشور برای چنین فشاری، آماده و کافی نیست. مگر آنکه بیشتر به تحولات بیرونی و منطقه‌ای و بین‌المللی چشم بدوزیم که آن هم به تنهایی کفایت نمی‌کند! در همین چارچوب، تفاهم اخیر ایران و آژانس نیز واجد اهمیت خاصی است. 
این تفاهم به گونه‌ای طراحی شده که اگر اروپایی‌ها حاضر به همکاری و همراهی با روند جدید همکاری ایران و آژانس نباشند، اساسا امکان استمرار این همکاری میان تهران و آژانس زیر سوال خواهد رفت. طبیعی است که توقف چنین روندی تبعات سیاسی و حقوقی مهمی برای ایران به همراه خواهد داشت و پرسش اساسی این است که آیا کشور برای رویارویی با این تبعات آماده شده است یا خیر؟! بحث من این است که ایران اگر در شرایط کنونی کارت‌های بازدارنده کافی برای اعمال فشار متقابل در اختیار داشت شرایط قطعا متفاوت بود! درنتیجه، الان که آن بازدارندگی خاورمیانه‌ای آسیب دیده بیش از هر چیز به یک دوران گذار و صبوری دیپلماتیک نیازمندیم؛ دوره‌ای که در آن با صبر، پایداری و وفاداری دیپلماتیک، طراحی و ابتکار عمل و ایده‌های نو و پیشنهادهای جدید بتوانیم مرحله حساس فعلی را پشت سر بگذاریم و در آینده با شرایطی بهتر و ابزارهایی قوی‌تر اهداف ملی خود را دنبال کنیم. 
هر چند که همچنان بیانیه یا تفاهمی که اخیرا میان ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی شکل گرفته، هنوز به ‌طور رسمی منتشر نشده و جزییات مکتوب آن دراختیار رسانه‌ها قرار نگرفته است. از همین رو، نمی‌توان با قطعیت درباره مفاد دقیق آن سخن گفت. با این حال، روشن است که هرگونه اختلاف بر سر این متن به سود ایران نخواهد بود. در شرایط کنونی، علی‌رغم آنکه آژانس همواره به سیاسی‌کاری و سوءاستفاده از موقعیت خود متهم می‌شود، تهران راهی جز همکاری با این نهاد ندارد. تمرکز اصلی آژانس اکنون بر سر موضوع حساس 400 کیلوگرم مواد غنی‌شده 60درصدی ایران است؛ سایر مواردی که مطرح می‌شود بیشتر جنبه پوششی دارند. بنابراین، حتی اگر نقدهایی به عملکرد آژانس وارد باشد، ایستادن در موضع تقابل آشکار با این نهاد می‌تواند تبعات سنگینی برای کشور به همراه داشته باشد. تجربه گذشته نیز نشان داده که آژانس به عنوان یک مرجع بین‌المللی به راحتی قادر است پرونده ایران را ذیل فصل هفتم منشور ملل مطرح کند؛ اتفاقی که پیامدهای آن برای تهران کاملا روشن است. از این منظر، منطقی نیست خطوط قرمز خود را آن‌قدر گسترده کنیم که همکاری با آژانس به نقطه تقابل برسد، بلکه باید کوشید این نهاد از فضای سیاسی فاصله بگیرد و تعاملات خود با ایران را در چارچوب فنی و تکنیکی دنبال کند. در عرصه داخلی، هر چند مباحثی چون مسوولیت‌های دستگاه‌های نظارتی یا رقابت‌های جناحی وجود دارد، اما این مسائل در شرایط فعلی تعیین‌کننده نیستند. 
آنچه اهمیت دارد، مدیریت تعامل همزمان با سه بازیگر اصلی است: آژانس، اروپا و امریکا. اکنون که تفاهمی با آژانس به دست آمده، باید تلاش شود این توافق زمینه اجرایی پیدا کند. روشن شدن و شفاف شدن این مسیر، بی‌تردید بر روابط ایران با اروپا نیز اثر مثبت خواهد گذاشت، اما خود اروپا در اختلاف با ما نیز بی‌انگیزه نیست! باید نقاط مشکل‌زا را کالبد‌شکافی و رفع و رجوع کرد. قضیه اوکراین ازجمله این مسائل است. در‌خصوص ایالات‌متحده نیز، مسیر و الزامات خاص خود را دارد. اینجا مساله اسراییل مهم است و اینکه دلیلی ندارد به تنهایی مقابل اسراییل قرار بگیریم! در شرایط کنونی، زمان به عامل تعیین‌کننده بدل شده است. اروپا تمایلی ندارد فرصت استفاده از مکانیسم ماشه را از دست بدهد. اساسا حضور اروپا در برجام نیز بیش از هر چیز برای حفظ همین ابزار بوده تا بتواند با امتیازی در دست در مقابل امریکا در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی نقش‌آفرین باقی بماند. در واقع، اروپا از این اهرم برای معامله و بده‌بستان با امریکا بهره می‌گیرد و در این مسیر، هزینه آن را از جیب ایران می‌پردازد. با وجود این، گرداننده اصلی این تعزیه‌گردان سیاسی همچنان ایالات‌متحده است. واقعیت آن است که ایران در حال حاضر فاقد اهرم‌های بازدارنده موثر برای معامله با امریکا است. سرمایه‌گذاری‌های منطقه‌ای کشور تا حد زیادی آسیب‌دیده و ابزار فشار ما در عرصه سیاست خارجی تاحدی تضعیف شده است. 
بنابراین، بحث تعامل یا مذاکره با امریکا از منظر انتخاب‌های متنوع مطرح نیست، بلکه از این جهت اهمیت دارد که واشنگتن صحنه‌گردان اصلی است و ما ناگزیر باید برای مدیریت این وضعیت، فرمولی واقع‌بینانه طراحی کنیم. می‌دانیم که امریکا با خیال آسوده و از موضع بی‌نیاز، با ایران برخورد می‌کند. این کشور با واگذاری بخشی از فشارها به اروپا، عملا هزینه‌ای متحمل نمی‌شود و تلاش دارد ایران را در موقعیتی قرار دهد که خود داوطلبانه به سمت واشنگتن برود. خطر اصلی اینجاست که بی‌تصمیمی یا تاخیر در تصمیم‌گیری می‌تواند ایران را در موقعیتی قرار دهد که هم زیان‌های فشار غرب را متحمل شود و هم از امتیازات احتمالی مذاکرات بی‌بهره بماند. به علاوه، ضعف در بازدارندگی خارجی و داخلی، شرایط را پیچیده‌تر کرده است. در داخل به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و شکاف‌های سیاسی، انسجام ملی آسیب دیده است. در خارج هم به دلیل تحولات خاورمیانه! این وضعیت ایران را در موقعیتی شکننده قرار داده و ضرورت طراحی یک سیاست تازه برای خروج از دور باطل فعلی را دوچندان کرده است. هرچند تحولات منطقه‌ای از جمله حمله اسراییل به قطر و جنگ غزه می‌تواند فضای بین‌المللی را تا حدی به سود ایران متأثر سازد، اما این متغیرها صرفا اهرم‌های کمکی هستند و نمی‌توان بار اصلی سیاست خارجی را بر آنها سوار کرد. 
جایگاه ژئوپلیتیک ایران به اندازه‌ای مهم است که کشور باید بر پایه ظرفیت‌ها و اهرم‌های داخلی خود سیاست خارجی‌اش را بازطراحی کند. به بیان دیگر، تحولات منطقه و بحران‌های جهانی شاید فرصت‌های مقطعی فراهم کنند، اما کلید اصلی در گرو بازسازی اهرم‌های پایدار و داخلی است؛ امری که متاسفانه باید سال‌ها پیش آغاز می‌شد و امروز بیش از هر زمان دیگری ضرورت یافته است و باید شرایط را به نحو مطلوبی مدیریت کنیم. فرصت‌های نشست‌های بین‌المللی و منطقه‌ای فرصت مغتنمی برای لابیگری و یارگیری و فرصت‌سازی است برای فعال کردن مذاکره ایران و امریکا. ما نیاز به یک اراده ملی برای حل مشکلات خود با غرب داریم. اراده‌ای ناشی از انسجام داخلی حداکثری. ان‌شاءالله!


نظرات شما