اخبار محرمانه - فرهیختگان / «برجام، چین و «دیریندیرین»» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم محمدرضا کردلو است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
زندهشدن یاد برجام به خاطر فعالشدن مکانیسم ماشه، مرا یاد خاطرهای انداخت که از قضا بیمناسبت به سفر پزشکیان به چین نیست. 10سال پیش تقریباً همین ایام، درباره موضوعی قرار گفتوگویی داشتم با مرحوم محمد ابوالحسنی، خالق «دیریندیرین» و تهیهکننده «تهران 1500» و کلی کار دیگر. اول چون یادش کردم، جا دارد از توان و نبوغی که در اقتصاد فرهنگ داشت حسابی تعریف کنم. مرد دانایی بود. زیاد کار میکرد. ایدهاش نمیخشکید. توان مذاکره داشت. ایران را دوست داشت و همیشه در حال کار جدید بود و حتی همان وقتی که داشت کار جدید میکرد، به ذهنش فکرهای جدیدتر خطور میکرد. همکاری نزدیکی که با او در ماههای آخر حیاتش داشتم، بسیار آموزنده بود و دریغ.
برگردیم به 10 سال پیش. روزهای پس از برجام بود و اینطرف و آنطرف تهران را که نگاه میکردی بیلبورد و تبلیغات بود درباره همایشهای مختلف در دوران پسابرجام. یکی از این همایشها - اگر اسمش را درست به یاد بیاورم - «فرصتها و ظرفیتهای انیمیشن در دوران پسابرجام» بود و خب به قاعده بسیاری از همایشها سخنرانانی داشت از بروبچههای انیمیشن. مرحوم ابوالحسنی هم یکی از سخنرانان بود. از من خواست به محل آن همایش بروم و بعدش در کافهای جایی به گفتوگو بنشینیم.
برخی از تهیهکنندگان و فعالان انیمیشن بر اثر جوّ روانی ایجاد شده پیرامون برجام در آن مقطع، خیلی رؤیاپردازانه و با آسیبشناسی پیشینه انیمیشن و... درباره آینده حرف میزدند. نوبت به مرحوم ابوالحسنی که رسید با نفی گزارههای طرح شده توسط دیگران، قریب به مضمون گفت من که نمیدانم وضعیت برجام در ادامه چگونه میشود ولی اگر قرار است باعث شود همه نگاهها به سمت غرب باشد و ما فرصت شرق را از دست بدهیم، وضعیت خوبی نخواهد بود.
ابوالحسنی حتی از دوران قبل از برجام تعریف کرد و گفت که خیلیها مشکل جغرافیایی دارند و نمیدانند ظرفیت یک میلیاردی چین و کشور به آن وسعت و چندهزار سینما یعنی چه! ؟ و توضیح میداد که کل ظرفیت سینماهای اروپا تازه اگر در اختیار ما قرار بگیرد، کسری از میزانی که ما در چین میتوانیم در اختیار داشته باشیم هم نیست.
بازار 
چرا که قرابت موضوعی ما به ویژه در حوزه کودک ونوجوان و در قالب انیمیشن با شرقیها بیشتر از غربیهاست و کلی استدلال دیگر. من که آن روزها در نقد شرایط اجتماعی شکل گرفته پیرامون برجام زیاد مینوشتم حسابی با این صدای متفاوتی که بدون توجه به جوّ ایجاد شده و متکی بر تجربه سخن میگوید، همراه بودم.
بیرون که آمد تندتر از روی سن علیه این جوّ صحبت کرد و جالب است که بدانید پیشبینیهای این آدم که سرش توی حساب و کتاب و اقتصاد فرهنگ بود و شاید آنچنان سیاسی نبود یا حداقل در ظاهر آدمی سیاسی جلوه نمیکرد، تمام و کمال درست از آب درآمد. این اواخر داشت کارهایی در حوزه صنایع دستی میکرد و میگفت چینیها در این سالها بسیار پولدار شدند و اگر صنایع دستی بتواند تولید متناسب داشته باشد، کلی سود برای اقتصاد کشور دارد.
القصه وقتی خبر سفر پزشکیان به چین را دیدم، یاد این خاطره افتادم و عرض مختصری دیگر و آن اینکه فکر میکنم نوترین کتابی که در ایران چاپ شده، «غربزدگی» جلال آل احمد است. خط به خطش هنوز کار میکند.
و چه «زدگی» خسارتباری است این «غربزدگی». چه فرصتهایی از جنس همینها که 10 سال پیش وسط غلغله برجام توسط ابوالحسنی طرح شد، از دست رفته و این غربزدگی موجود در دستگاههای سیاسی و اقتصادی و امثال اتاق بازرگانی، چه بلاهایی که سر اقتصاد فرهنگ نیاورده است. یکی از کارهایی که غربزدگی میکند، بیاهمیت کردن جغرافیاست. غربزده به وسعت و ظرفیت و منابع انسانی هرجایی به جز غرب بیتوجه است. حتی کشور خودش.
غربزده ایرانی، چین به کنار، ایران را هم حتی به خوبی نمیشناسد و برای همین مدام در دادم تحلیلهای غلط میافتد. تا کسی هم از ظرفیت شرق یا نگاه به شرق میگوید از سوی گروههای علوم سیاسی دانشگاههای سراسر کشور، متهم میشود به انواع القاب و عناوین و البته این یک نقشه دائمی است که برای آکادمی ایرانی کشیده شده است تا مدام تفکر منحط استعماری قرن نوزدهمی را بازتولید کند. قربان صدقه غرب رفتن و در عین حال زیر فشار اقتصادی غرب لهشدن، ایرادی ندارد ولی با انعقاد یک قرارداد اقتصادی ساده با چین، ایران را مستعمره مینامند.
حالا که پزشکیان به چین رفته، امیدوارم گفتوگوها به سبک گذشته، مصروف کلیات نشود و چهار مورد کار و قرارداد مشترک خوب امضا شود؛ بیتوجه به خاله خرسهای غربزده.