يکشنبه ۲۳ شهريور ۱۴۰۴
سیاسی

ناگفته‌های فضائلی از روزهای جنگ ۱۲ روزه؛ پیش از صدور احکام، فرماندهان جدید با رهبر انقلاب دیدار کردند

ناگفته‌های فضائلی از روزهای جنگ ۱۲ روزه؛ پیش از صدور احکام، فرماندهان جدید با رهبر انقلاب دیدار کردند
اخبار محرمانه - فارس / عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب گفت: متأسفانه برخی در داخل نسخه‌های جعلی تجویز می‌کنند؛ می‌گویند: «آقا، شما مرگ بر آمریکا نگویید، غنی‌سازی را تعطیل ...
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - فارس / عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب گفت: متأسفانه برخی در داخل نسخه‌های جعلی تجویز می‌کنند؛ می‌گویند: «آقا، شما مرگ بر آمریکا نگویید، غنی‌سازی را تعطیل کنید، موشک‌ها را متوقف کنید، آن‌وقت مشکل حل می‌شود.» این تجویزها، بخصوص در این زمان و بعد از تجربیات گذشته، واقعا بسیار ساده لوحانه و ابلهانه است.
جنگ تحمیلی اخیر رژیم صهیونیستی علیه ایران، بی‌شک یکی از رویدادهای مهم تاریخ معاصر کشور است که با ابعاد متنوعی از جمله مدیریت رهبر انقلاب، واکنش نیروهای مسلح و همراهی مردم همراه بود که این سه گزاره پیروزی ملت ایران در برابر دشمن متجاوز را به ارمغان آورد. در این دوره کوتاه، کنترل شرایط و انسجام ملی اهمیت ویژه‌ای یافت و ویژگی‌های خاصی در نحوه مدیریت و راهبری رهبر معظم انقلاب به چشم آمد.
به همین جهت، برای بررسی ابعاد مختلف این پیروزی، در گفت‌وگو با مهدی فضائلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، محورهای ذیل مورد بحث قرار گرفت:
* ابعاد مدیریت رهبری در سه دوره قبل، حین و پس از جنگ
* واکنش و اقدام‌های رهبر انقلاب در روزهای نخست جنگ تحمیلی
بازار
* سازوکارها و آمادگی‌های پیشین نیروهای مسلح برای مقابله با حملات
* نقش اتحاد و همبستگی ملی در مدیریت بحران
* نحوه حضور و هدایت رهبر انقلاب در صحنه‌های جنگ
* جایگاه و اهمیت ایران و هویت ملی در نگاه رهبر انقلاب
* دلایل و ریشه‌های دشمنی آمریکا با ملت ایران
* چارچوب صحیح نقد و نقش انسجام در مسائل ملی
مدیریت رهبری، مربوط به سه دوره قبل، حین و پس از جنگ است
فارس: ابتدا خدمت شما سلام عرض می‌کنم آقای دکتر. بسیار خوشحالیم که در خدمت شما هستیم. با توجه به رخدادهای دوازده‌روزه اخیر، نقش و شیوه مدیریت رهبر انقلاب در مواجهه با این جنگ تحمیلی را توضیح دهید: چه اقداماتی زیرساختِ واکنش سریع و مقتدر جمهوری اسلامی را فراهم کرد، واکنش رهبر معظم انقلاب در روزهای نخست چه ویژگی‌هایی داشت و چگونه هماهنگی بین رهبری، نیروهای مسلح و مردم موجب تغییر روند نبرد و انسجام ملی شد؟
فضائلی: بنده هم عرض سلام و خداقوت دارم به شما و همکارانتان در خبرگزاری فارس. خب، تردیدی نیست که این اتفاقی که در این 12 روز رخ داد، یک نقطه عطف در تاریخ انقلاب اسلامی محسوب می‌شود و آثار و پیامدهای این واقعه ماندگار خواهد بود. فهم ریشه‌های این جنگ نیز بسیار مهم است و باید درباره آن بسیار صحبت کرد تا فهمید که ریشه اساسی این اتفاق چه بود. طبیعتاً موضوعات مختلفی قابل طرح است، اما چون تمرکز سؤال و بحث شما بر نوع رهبری و مدیریت حضرت آقاست، ما هم بحث را به همین موضوع محدود می‌کنیم.
به نظر من، برای اینکه این مدیریت دقیق‌تر فهمیده شود، نباید فقط وقایع 12 روز جنگ را بررسی و آن را محدود کنیم. معتقدم اگر بخواهیم یک شناخت دقیق‌تر از این مدیریت داشته باشیم، باید آن را در سه مقطع قبل از جنگ، حین جنگ و بعد از جنگ تقسیم کنیم و درباره‌اش سخن بگوییم. اگرچه بخش بسیار برجسته و قابل توجه از این مدیریت در همان اوج ماجرا، یعنی همان روزهای جنگ بود، اما برخی از اتفاقاتی که در همان 12 روز رخ داد، ریشه در اقدامات پیشین داشت. حالا به آنها اشاره می‌کنم.
می‌توانیم در صورت لزوم راهبرد دفاعی را به تهاجمی تبدیل کنیم
به حسب ظاهر، آنچه اتفاق افتاد این بود که دشمن برنامه‌ریزی کرده بود که کار را تمام کند. یعنی جنگی که دشمن آغاز کرد ــ و مهم است که توجه داشته باشیم این یک جنگ تحمیلی بود ــ با هدف پایان دادن به نظام اسلامی طراحی شده بود. آقا هم چند بار در پیام اولشان و هم در صحبت‌های بعدی بر این نکته تأکید داشتند. این نکته بسیار مهم است و مردم ما و نسل جوان به آن توجه دارندکه این جنگ تحمیلی بود؛ یعنی چیزی نبود که ما به آن علاقه‌مند باشیم یا از آن استقبال کنیم. نه در گذشته، نه در این ماجرا، و نه در آینده، هیچ کس در کشور طالب جنگ نبوده، نیست و نخواهد بود.
اما معنای این سخن آن نیست که ما آماده دفاع از کشور نیستیم یا حاضر نیستیم هزینه‌های سنگین این دفاع را بپردازیم. هر زمان دشمن خطا و اشتباه محاسباتی کرده ــ چه در گذشته، چه در این واقعه، و چه در آینده ــ باید مطمئن باشد که جمهوری اسلامی در دفاع از خود تردیدی نخواهد داشت و هیچ‌گونه واهمه‌ای در مقابله با دشمن و وارد کردن ضربات متقابل به او ندارد. حتی روزبه‌روز توانمندی‌های خود را افزایش می‌دهیم. در گذشته نیز همین کار را کرده‌ایم تا بتوانیم دفاع جانانه‌تر و مؤثرتری از کشور داشته باشیم. یک جاهایی نیز اگر لازم شد، این راهبرد دفاعی به راهبرد تهاجمی نیز تبدیل خواهد شد؛ اگر اقتضاء کند.
دشمن برنامه‌ریزی کرده بود که کار را تمام کند و همه مقدمات را فراهم کرده بود تا این جنگ، نظام را به پایان برساند. تصریح هم کرده بودند.
در اینجا باید عرض کنم که وقتی از دشمن صحبت می‌کنیم، فقط منظور رژیم صهیونیستی نیست. در این ماجرا کاملاً مشخص شد که میان آمریکا و رژیم صهیونیستی و میان ترامپ و نتانیاهو تفاوتی وجود ندارد. این یکی از نکات مهمی بود که خود را نشان داد. مستندات و علائم موجود گویای این است که این اقدام، یک حرکت ایذایی نبود؛ بلکه کاملاً با هدف سرنگونی نظام جمهوری اسلامی انجام شد.
به برخی افراد در کشورهای اطراف پیام داده بودند که کمی تحمل کنید، 24 یا 48 ساعت دیگر کار نظام ایران تمام خواهد شد. حتی «سرود فتح تهران» را آماده کرده بودند. شروع ماجرا هم نشان می‌داد که طراحی به‌صورت عملیات برق‌آسا بوده، تا با وارد کردن ضربه سنگین در همان ابتدا، شیرازه نیروهای مسلح ما از هم بپاشد. دشمن امید داشت که مردم وقتی ببینند فرماندهان و دانشمندانشان به این شکل هدف قرار گرفته و شهید شدند، روحیه‌شان را ببازند، انسجام اجتماعی فرو بپاشد، و حملات سنگین‌تر ادامه پیدا کند _زدن دیگر مسئولان کشور و حمله به شورای عالی امنیت ملی_ تا در نهایت کار نظام تمام شود.
آنها سال‌ها روی این طرح کار کرده بودند و برای اجرای جزئیاتش دست‌کم 8 یا 9 ماه قبل جنگ برنامه‌ریزی دقیق انجام داده بودند. بانک اهداف خود را به‌روزرسانی کرده و آماده اقدام بودند.
پیش از صدور احکام، فرماندهان جدید با رهبر انقلاب دیدار کردند
اما در همان صبح اول جنگ روز بیست‌وسوم خرداد، در عرض دو سه ساعت ــ یعنی از نزدیک اذان صبح که خبر شهادت فرماندهان و دانشمندان رسید ــ رهبری به‌سرعت فرماندهان جدید را مشخص کردند، در همان ابتدا با آنها دیدار داشتند و احکام را صادر کردند. احکام به لحاظ خبری حدود ساعت 12 یا 1 ظهر رسانه‌ای شد، اما خیلی زودتر کار انجام شده بود و حتی دیدار نیز انجام شده بود؛ این نخستین واکنش رهبری بود. مردم دیدند که چنین اتفاق بزرگی افتاده، اما بلافاصله بعد از آن جایگزینی‌ها صورت گرفت.
ساعاتی طول نکشید که رهبری با مردم صحبت کردند در همان روز اول. حضور ایشان در همان روز اول، کیفیت سخنرانی و نوع بیانشان بسیار مهم بود. نفس حضور نشان داد که رهبری در صحنه حاضر است؛ ثانیاً با شجاعت و حماسه سخن گفتند. هیچ‌گونه تزلزل در گفتار، چهره و زبان بدن ایشان دیده نمی‌شد. به مردم اطمینان خاطر دادند که پاسخ محکم داده خواهد شد. 
در حالی که فضای کشور به‌سبب شهادت فرماندهان عالی‌رتبه ــ که رابطه‌ای طولانی و صمیمی با رهبری داشتند ــ و شهادت دانشمندان برجسته و مردم بی‌گناه، بسیار آماده تبدیل شدن به فضای سوگواری و غم بود، رهبر انقلاب فضا را حماسی کردند؛ حتی وقتی در رسانه‌ نواری مشکی کنار تصویر دیده شد، ایشان ذره ای در این فضا صحبت نکردند؛ یعنی فضا را حماسی میکنند. اگر در آن شرایط فضای کشور، حزن، غم و مصیبت و...شده بود، فضای کشور عوض میشد. میخواهم عرض کنم که مقدمات این 2_3 اتفاق مربوط به قبل از جنگ است.
تهدید رهبری رجز نبود؛ پشتوانه توان واقعی کشور بود
یعنی این سرعت در انتصاب فرماندهان جدید حاصل سازوکاری بود که پیش از جنگ طراحی شده بود. این‌طور نبود که صبح همان روز تصمیم گرفته شود، بلکه ریشه در آمادگی و دوراندیشی رهبری داشت. و اینکه در نیروهای مسلح ما این فرایند آماده بوده که توسط فرمانده کل قوا فراهم شده و نتیجه آن سازوکار، این میشود که به سرعت این بازسازی صورت میگیرد.
دوم، نوع صحبت آقا بود؛ تهدیدی که آقا در آن صحبت ها نیز داشتند، مقدماتش قبل از جنگ فراهم شده بود. یعنی این نیست که آقا یک مرتبه در این شرایط بگویند حالا چه باید کنیم؟ مشخص است که سال‌هاست ایشان بر «قوی بودن ایران» تأکید کرده و از نیروهای مسلح مطالبه جدی آمادگی و رشد داشته‌اند. شهید سلامی نقل کرده بودند که هرگاه گزارشی از اقدامات خدمت آقا ارائه می‌کردند، ایشان ضمن تقدیر، می‌فرمودند شما باید صد برابر این چیزی که هستید باشید. یعنی مطالبات آقا برای رشد، قوی تر شدن و ارتقا توانمندی‌های دفاعی و نظامی کشور توقف نداشته است.
این مطالبه‌گری‌ و تشویق‌ها باعث شد که نیروهای مسلح هم از نظر روحی و هم از نظر تجهیزاتی و فنی، توانمند شوند و رهبری نیز بر اساس اشراف کامل بر این توانمندی‌ها، با اعتماد و اقتدار سخن بگویند و دشمن را تهدید کنند و به مردم اطمینان خاطر بدهند که پاسخ سنگینی داده خواهد شد.
و این اتفاق به سرعت رخ میدهد؛ یعنی این وعده‌ای که رهبری به مردم میدهند و تهدیدی که نسبت به دشمن میکنند، میانش فاصله‌ای نمی‌افتد. کمتر از 24 ساعت بعد، پاسخ نیروهای مسلح ما به رژیم صهیونیستی داده شد. در اینجا هم مردم دیدند تهدید رهبری، واقعی و معتبر بود، نه رجز. همچنین دشمن نیز دریافت که پشتوانه این تهدید، توان واقعی و معتبری است.
با وجود شهادت فرماندهان در صبح آن روز، هم جایگزینی به‌سرعت انجام شد و هم سازمان رزم به قدری چابک و آماده بود که بلافاصله با فرماندهان جدیدش عملیات متقابل آغاز شد. این مسئله برای دنیا معنا داشت؛ نیروهای مسلح دنیا و استراتژیست‌ها این را میفهمند که یعنی چه؛ یک پشتوانه سازمان یافته داشته است. در نتیجه، آن‌چیزی که در آن روز اتفاق افتاد و صحنه جنگ را از همان روز اول تغییر داد، در واقع ثمره‌ی مقدماتی بود که رهبری قبل از این ماجرا فراهم کرده بودند و ما باید این را جزو مدیریت رهبری در این جنگ محسوب کنیم.
همچنین، این نوع صحبت آقا روحیه‌ی مردم را بازسازی کرد و نیروهای مسلح را کاملا برای اقدام و عمل آماده کرد. در مقابل، روحیه دشمن را تضعیف کرد؛ چون آنها فکر میکردند که با ضربه سنگینی که وارد کردند حتما این شیرازه از هم پاشیده خواهد شد؛ ولی دیدند که چنین نشد.
و آن کسانی که وعده داده بودند به دوستان خودشان در بعضی از کشورهای منطقه که 24 ساعت یا 48 ساعت آینده کار تمام است، از همین جا تردید هایشان شروع شد و تشکیک کردند در این وعده ای که دادند و اتفاقی که فکر میکردند خواهد افتاد.
و بعد هم هر روز این آتش و شلیک، مستمرا از سوی ما ادامه پیدا کرد، اگر فقط شب اول پاسخ میدادیم و فردا نمیتوانستیم آن را ادامه دهیم و یا خفیف میشد، معلوم میشد که این خیلی پشتوانه ای ندارد و مانوری بوده که داده شده و بدون پشتوانه است؛ ولی هر روز این آتش علیه رژیم صهیونیستی استمرار پیدا کرد و هر روز سنگین تر، دقیق تر و متناسب با اقدامی که دشمن کرده بود پاسخ های متقابلی را نسبت به اهداف مشخص داده شد. ما بانک اهداف بسیار دقیقی را داشتیم و همه اینها در تحلیل های نظامی و امنیتی که داشتند- در دنیا و خود رژیم داشت -کاملا معنی دار بود و این اتفاق بود که بعد از چند روز روند جنگ را عوض کرد و رفت به سمتی که به سرعت آنها تقاضای آتش بس کنند و به آن شکل پایان پیدا کند.
بنابراین، این مدیریت، خودش انسجام بخش بود؛ یعنی خود همین روحیه رهبری، نوع صحبت ایشان و قدرت نمایی که نیروهای مسلح ما داشتند، یکی از عوامل مهم شکل گیری آن انسجام ملی و وحدتی که رهبری از آن به عنوان اتحاد مقدس یاد میکنند است.
یعنی اگر مردم رهبری را متزلزل یا نیروهای مسلح را ناتوان می‌دیدند، قطعا این انسجام شکل نمی‌گرفت. اما آن شجاعت، قدرت نمایی و مصمم بودن رهبری و تحقق سریع وعده‌هایشان توسط نیروهای مسلح، مایه اصلی انسجام و اتحاد ملی شد. این روحیه و ایستادگی، خود به‌عنوان یک مؤلفه‌ی مستقل تولید قدرت در این جنگ بروز یافت.
3 دلیل برای «مقدس» خواندن اتحاد ملی توسط رهبر انقلاب
فارس: معظم‌له برای نخستین‌بار در مراسم روضه شهادت امام رضا(ع) از تعبیر اتحاد مقدس برای این وحدت ملی یاد کردند. به نظر شما چه عواملی سبب قداست این اتحاد شده و ابعاد مختلف آن چیست؟ همچنین در وهله نخست چه عاملی می‌تواند بیش از همه به تقویت این اتحاد مقدس ملی بینجامد؟
فضائلی: به نظر من چند دلیل می‌توان ذکر کرد برای اینکه آقا صفت«مقدس» را برای این اتحاد به کار بردند، که شاید برای اولین بار بود.
اول اینکه، این اتحاد منشأ و نقطه‌ی الهام‌بخشش از ناحیه‌ی خدای متعال بود. ما همیشه می‌گوییم که هدایت دل‌ها به دست خداست. گاهی این هدایت الهی و این راهبری از سوی خدای متعال و این جهت‌دهی، خود را بسیار آشکار نشان می‌دهد؛ به گونه‌ای که مردم احساس می‌کنند دستی دیگر در کار بوده است، نیرویی متفاوت در صحنه بوده تا این اتفاق رقم بخورد. تصور من این است که این انسجام و اینکه دل‌های مردم چنین به هم پیوند خورد و به این شکل خود را نشان داد و باعث برهم خوردن نقشه‌های دشمن شد، منشأیی الهی داشت.
نکته‌ی دوم اینکه، موضوعی که مردم بر سر آن وحدت کردند، موضوعی ارزشمند و مقدس بود. چه کسانی که با انگیزه‌های ایمانی، ایدئولوژیک و انقلابی پای کار آمدند، چه حتی کسانی که شاید انگیزه‌هایشان در این بخش ضعیف‌تر بود، اما ایران برایشان اهمیت داشت، هر دو گروه در کنار هم ایستادند. به بیان دیگر، «ایران» مهد اسلام بوده و «اسلام» نیز مقوّم ایران بوده است. این پیوند، پیوندی ناگسستنی است؛ نه فقط امروز، بلکه از زمانی که مردم ایران پذیرای اسلام شدند، یعنی هزار و اندی سال پیش، تا امروز. همان‌گونه که شهید مطهری رحمه‌الله‌علیه در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران بیان کرده است، این دو در هم تنیده و چنان با یکدیگر عجین شده‌اند که جدایی‌ناپذیرند. بنابراین، همه‌ی گروه‌ها با نگاه‌ها و سلایق متفاوت، چه در حوزه‌ی دین و چه در عرصه‌ی سیاست، وقتی در کنار هم ایستادند، نتیجه‌ی کار یکی بود: تولید قدرت برای ایران. ایرانی که امام‌رضایی است، ایرانی که عاشورایی است.
و اما جهت بسیار مهم دیگر این بود که این وحدت و انسجام در برابر شریرترین، شرورترین، ناپاک‌ترین و منفورترین رژیمی که امروز روی کره‌ی زمین وجود دارد، شکل گرفت. انسجامی که در برابر چنین رژیم خبیث و پلیدی ایجاد شود، اتحادی مقدس و پاک خواهد بود؛ اتحادی قابل تقدیر و قابل تقدیس. بنابراین، به نظر من این جهات است که می‌تواند دلیل تقدس این اتحاد باشد.
اما درباره‌ی حضور رهبری در صحنه بنظر میرسد این نکته را باید گفت: آنچه که در مقابل چشم مردم دیده شد، تنها بخشی از ماجرا بود. بخش بسیار مهم، تأثیرگذار و قابل توجهی از هدایت و مدیریت آقا در این 12 روز دیده نشد و باید بدان پرداخته شود. این نکته را بهتر است فرماندهان مختلف نظامی که در آن ایام از نزدیک در جریان بودند، بیان کنند؛ چرا که هم آنان ارتباطی نزدیک و مستمر با حضرت آقا داشتند و هم مسئولان سیاسی کشور، که ارتباطشان قطع نشد و هیچ وقفه‌ای در آن به وجود نیامد. این یعنی رهبری در وسط معرکه و در قلب میدان حضور داشتند.
این بسیار متفاوت است با آنچه در تاریخ دیده‌ایم؛ جایی که «نسیم جنگ» از ایران می‌گذشت و پادشاهانش بعضاً فرار می‌کردند و می‌رفتند. دلیلش هم روشن بود: آن‌ها با مردم نبودند، مردم هم با آنان نبودند. تعلق خاطری به ایران نداشتند؛ دلبسته‌ی تخت و تاج و پادشاهی خود بودند. برای همین وقتی احساس می‌کردند که در معرض تهدیدند، فرار میکردند. فرق دارد با رهبری‌ای که ریشه در فرهنگ و تمدن این ملت دارد، پیوند وثیقی با مردم دارد و مردم نیز با او پیوند دارند. چنین رهبری جایگاه خود را برای اعتلای یک آرمان، یک هدف مهم، اعتلای کشور و پیشرفت و قدرتمندی ایران می‌خواهد. بنابراین، برای چه باید صحنه را ترک کند در وسط میدان است، در اتاق جنگ است، در اتاق عملیات است.
برای همین، در طول آن 12 روز، بیشترین تمرکز ایشان طبعاً بر جنگ بود. ارتباط مستمر با فرماندهان نظامی داشتند و در هدایت جنگ نقش مستقیم ایفا می‌کردند. این همان چیزی است که فرماندهان اگر فرصت و شرایط فراهم شود، بهتر است بیایند با جزئیات برای مردم توضیح دهند: نقش هدایت‌ها و راهبری‌های ایشان در خود جنگ و در بخش‌های نظامی. مسئولان سیاسی کشور نیز از نوع هدایت‌ها و رهنمودهای ایشان سخن بگویند. در مجموع، هیچ‌گاه وقفه‌ای در ارتباط فرماندهان نظامی یا مسئولان سیاسی با حضرت آقا رخ نداد.
شما در این 12 روز، غیر از روز اول، باز هم حضور آقا را دیدید. یعنی مجدداً زمانی که ترامپ آمد و آن حرف‌ها را زد مبنی بر اینکه مردم ایران باید تسلیم شوند و ...، بلافاصله فردای آن روز رهبر انقلاب دوباره آمدند و سخنرانی کردند. ما که رصد می‌کردیم، چه فضای عمومی کشور و چه رسانه‌های داخلی و خارجی را، این حضورها ـ یعنی سه مرتبه حضور آقا در طول 12 روز و آن حضور پایانی که روایت پیروزی را ارائه کردند که بسیار بسیار مهم بود- در حقیقت، درست در همان بزنگاه‌هایی که رصدها نشان می‌داد جامعه نیازمند حضور و سخنرانی رهبر انقلاب است، ایشان در صحنه حاضر می‌شدند. یعنی اساساً شرایط اجتماعی کشور و وضعیت روحی و روانی افکار عمومی، به‌گونه‌ای بود که نیاز داشت رهبر انقلاب در آن لحظات با مردم سخن بگویند.
بنابراین، در بزنگاه‌ها این اتفاق می‌افتاد و فاصله‌ای میان مطالبه‌ی افکار عمومی و حضور رهبری وجود نداشت. این امر نشان می‌داد که رهبری اشراف کامل بر شرایط جامعه دارند؛ هم بر اینکه چه زمانی باید وارد صحنه شوند و هم بر اینکه چه محتوایی را باید بیان کنند. این روند ادامه پیدا کرد تا پایان، یعنی بعد از توقف آتش، زمانی که رهبر انقلاب روایت پیروزی را بیان کردند.
آن روایت پیروزی و سه بخشی که آقا به آن اشاره فرمودند، بسیار حائز اهمیت بود. من اینجا باز تصریح و تأکید می‌کنم ـ هرچند پیش‌تر هم گفته شده ـ که همه‌ی این اتفاقات، از جمله توقف آتش و پذیرش آن از سوی جمهوری اسلامی، به شرطی که شلیک آخر توسط ایران انجام شود، کاملاً با نظر و هدایت مستقیم رهبری بود.
اقتدار و عظمت ایران برای آقا یک مسئله بنیانی و حیثیتی است
فارس: ایران و میهن در منظومه فکری رهبر انقلاب چه جایگاهی دارند و ایشان تا چه اندازه بر اهمیت ایران و هویت ملی تأکید می‌کنند؟
فضائلی: شما در بیانات ایشان از دوران جنگ ـ که در این ایام نیز بخش‌هایی از آن منتشر شد و در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها بازتاب گسترده یافت ـ نوع نگاه آقا به ایران و نسبت آن با اسلام و انقلاب را می‌بینید. نمودهای این نگاه بسیار فراوان است. من به چند مورد اشاره می‌کنم.
یکی از نمادهای ایران در حوزه‌ی ادبیات، شاهنامه و حکیم ابوالقاسم فردوسی است. شما تعابیر آقا را درباره‌ی فردوسی ببینید؛ تعابیر بسیار ویژه‌ای است. در هزاره‌ی فردوسی، آقا پیام فرستادند. در اوایل انقلاب، عده‌ای کج‌سلیقه با برداشت‌های ناروا دنبال تخریب مقبره‌ی فردوسی بودند. همان‌جا آقا تذکر دادند و متنی نوشتند که بالای مزار فردوسی نصب شد. کسانی که از سر غفلت در پی چنین اقدامی بودند، وقتی دیدند ایشان چنین موضعی دارند، دیگر اقدامی نکردند.
یا مثلاً حضور آقا در تخت‌جمشید و متنی که در آنجا درباره‌ی تخت‌جمشید نوشتند. یا سخنان ایشان درباره‌ی حافظ و درباره‌ی خود ایران. آقا یکی از آثار و برکات انقلاب اسلامی را «بازگشت و احیای عظمت ایران» ذکر کرده‌اند. ایرانی که حداقل در دو قرن پیش از انقلاب ـ در دوران قاجار و پهلوی اول و دوم ـ آن‌چنان ذلیل و تضعیف شده بود. بخش‌هایی از ایران را روس‌ها بردند، بخشی را انگلیسی‌ها میخواستندبه تسخیر درآوردند. ایران جولانگاه کشورهای مختلفی شده بود که تحقیرآمیزترین رفتارها را با ملت داشتند؛ بدون اینکه ملت ایران، حکام و پادشاهان ایران را به حساب بیاورند، خودشان میبریدند و میدوختند.
این وضعیت ایران بود در آن دوران؛ قطحی‌هایی که ناشی از حضور بیگانگان بود. 
شما این را در امام خمینی هم می‌بینید. ایشان صحنه‌ای را روایت می‌کنند که شاه در برابر بیگانگان ایستاده بود و تحقیر می‌شد. امام با اینکه شاه را به‌هیچ‌وجه قبول نداشتند، اما چون شاه ایران بود، از این خفت و تحقیر ناراحت شدند. این، غیرت یک رهبری الهی است.
یا ماجرای کاپیتولاسیون که موجب تحقیر ملت ایران بود؛ قانونی که اجازه محاکمه یک آمریکایی را در محاکم ایرانی نمیداد و در واقع دست آنها برای انجام هرگرونه جرم و جنایتی در ایران و در حق ملت ایران باز میگذاشت و لذا آنها را در مقام و مرتبه‌ای بالاتر از ایرانی‌ها در کشور خودشان قرار میداد. چنین ذلتی را آن‌ها به ملت ایران تحمیل می‌کردند.
اقتدار و عظمت ایران برای آقا هم یک مسئله بنیانی، حیثیتی و غیر قابل چشم پوشی است که در طول دوران حیات ایشان از قبل از انقلاب تا کنون، یعنی چه آن زمانی که ایشان یک روحانی مبارز بود و چه بعد از انقلاب که در عالیترین مناصب قرار داشته‌اند، به چشم میخورد.
ببینید، آقا وقتی بحث «ایران قوی» را مطرح کردند، خودِ مفهوم ایران قوی، نشانه‌ی نگاه ایشان است. در جایی نیز با همین مضمون فرمودند که هر کسی برای پیشرفت ایران کار کند، او انقلابی است. 
لذا همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد که نگاه رهبری به ایران بسیار جدی است و ایشان آن را ناگسستنی از اسلام می‌دانند. از نظر آقا، اسلام عامل عظمت، ارتقا و رشد ایران است و در مقابل، فرهنگ و تمدن ایرانی نیز خدمات بسیار ارزشمندی به اعتلای اسلام داشته و همچنان نیز می‌تواند داشته باشد. این دو، یک پیوند بسیار ارزشمندی را با یکدیگر برقرار کرده‌اند.
فارس: برخی اخیرا گفتند که باید از رهبری در بعضی از مسائل جلو بزنیم؛ یا اینکه رهبری در بسیاری از موارد مجبور هستند که از رییس جمهور حمایت کنند و به نوعی سخن میگویند که گویا رهبر انقلاب مجبور به این نوع سبک مدیریتی هستند؛ تحلیلتان از این موضوع چیست؟
فضائلی: اجازه دهید این موضوع را ذیل فصل دیگری توضیح بدهم. یعنی در بحث مدیریت آقا پس از جنگ.
عرض کردم که مدیریت و هدایت رهبری در سه مقطع قابل‌بررسی است: یکی قبل از جنگ، یکی حین جنگ، و یکی پس از جنگ. مقصود از «پس از جنگ» این نیست که جنگ تمام شده باشد؛ یعنی باید آمادگی‌ها در بالاترین سطح خود حفظ شود و نیروهای مسلح، امنیتی و نظامی ما نیز روز به روز درحال افزایش این آمادگی‌ها هستند.
یکی از مؤلفه‌های بسیار مهم که اشاره شد و باعث شکست دشمن و خنثی شدن طرح او برای از پا درآوردن نظام گردید، همین انسجام و اتحادی بود که شکل گرفت؛ اتحادی که با واژه‌ی «مقدس» توصیف شد. تاریخ مصرف این مؤلفه تمام نشده است و همچنان باید به‌عنوان یک عامل تولید قدرت برای کشور باقی بماند. هر زمان که این مؤلفه آسیب ببیند، یکی از شرایط گستاخ و جسور شدن دشمن، فراهم می‌شود.
اگر امروز مردم زیاد می‌پرسند که آیا دشمن دوباره دست به شرارت خواهد زد یا نه، پاسخ به این پرسش به عوامل مختلفی بستگی دارد و نمیشود پاسخ آری یا نه داد! اگر ما مؤلفه‌های قدرت خود را، اولاً حفظ کنیم و ثانیاً ارتقا بدهیم، نقش بازدارندگی بسیار بالایی خواهد داشت و دشمن جرأت تکرار شرارت را پیدا نخواهد کرد. اما اگر هر کدام از این مؤلفه‌ها تضعیف شوند، قطعاً دشمن تحریک می‌شود و این علامت را دریافت می‌کند که شرایط آماده است و می‌تواند حمله کند.
این مؤلفه‌ها بخشی در انسجام و اتحاد مردم است که باید حفظ شود؛ بخشی دیگر در بازسازی و رفع نقاط ضعف بخش‌های دفاعی و نظامی است که آن‌ها برطرف شده یا در حال برطرف شدن است؛ و بخشی هم در ارتقای توانمندی ما برای وارد کردن ضربات سنگین‌تر به دشمن در صورت شرارت است که یا انجام شده یا در حال انجام است. همه‌ی این‌ها مؤثرند.
این اقدامات توسط رهبری دارد انجام می‌شود؛ یعنی حفظ و تقویت مؤلفه‌های قدرت از جمله کارهایی است که ایشان برای دوران پس از آن 12 روز انجام میدهند. اتفاقاتی که در دبیرخانه‌ی شورای عالی امنیت ملی افتاد، تشکیل شورای دفاع، و سایر تدابیر، همگی اقداماتی بودند برای تقویت بنیه‌ی دفاعی، افزایش قدرت تصمیم‌گیری در کشور و چابک‌سازی تصمیم گیری‌ها. تغییر افراد نیز در همین چارچوب صورت گرفت.
ادعای تحمیل برخی تصمیم‌ها به رهبر انقلاب چقدر درست است؟
یکی از تأکیدات مکرر آقا همواره بحث وحدت بوده است و در سخنان روز شهادت امام رضا علیه‌السلام نیز فرمودند: توصیه‌ی قطعی من، حفظ این اتحاد مقدس است. بنابراین، هر کسی به هر شکل و به هر بهانه‌ای اگر به این انسجام آسیب بزند، چه بخواهد چه نخواهد، در واقع به دشمن کمک کرده و به این مولفه قدرت آسیب وارد میکند. با بازی کردن با کلمات هم این مسئله حل نمی‌شود.
روح صحبت آقا مشخص است. یکی از چیزهایی که امروز باعث تقویت کشور و حفظ انسجام می‌شود، پشتیبانی از مسئولین کشور است. این به معنای آن نیست که مثلاً مسئولین کشور هیچ ایرادی ندارند یا نقدی به آن‌ها وارد نیست، یا همه کارهایشان همان چیزی است که باید باشد؛ نه، همیشه ضعف‌هایی وجود داشته و ممکن است تصمیمات غلطی هم گرفته شده باشد. آن یک بحث است. اما روح کلی و حرکت کلی باید پشتیبانی از مسئولین کشور و کمک به آن‌ها برای برطرف کردن ضعف‌ها و کاستی‌هایشان باشد.
حمایت رهبری از مسئولین کشور، هم توسط امام انجام می‌شد و هم بعد از امام رحمت‌الله علیه، در همه دوران رهبری آقا وجود داشته است؛ به این دلیل که می‌دانند مسئولین با چه مشکلات و محدودیت‌هایی مواجه هستند. آن جاهایی هم که لازم بوده تذکر بدهند و احیاناً توبیخ کنند، انجام شده است. این‌گونه نیست که رهبری فقط تعریف بکنند. بله، در ملأ عام و در نگاه عمومی، رهبری نوعی هدایت و مواجهه خاص دارند، اما ممکن است در جلسات خصوصی تذکر صریح و پیگیری‌های جدی‌تری داشته باشند. این در همه ادوار وجود داشته است.
هرکسی رهبری را منفعل بداند، یا ناآگاه است یا با قصد و غرض سخن می‌گوید
به نظر من نکته بسیار مهمی است که هرکسی رهبری نظام را یک رهبری منفعل معرفی کند، رهبری‌ای که می‌شود هر چیزی را به او تحمیل کرد یا اشراف ندارد و گزارش‌های غلط به او می‌دهند، این نوع توصیف کند، یا اساساً رهبری را نشناخته، هرچه هم ادعا بکنند، یا از سر ناآگاهی است یا خدای نکرده با قصد و غرض است. در حالی که در شرایط کنونی، رهبری خود مهم‌ترین عنصر و عمود خیمه قدرت کشور است. 
البته بعضی‌ها برای توجیه سخنان ناموجه خود، به نمونه‌های تاریخی استناد می‌جویند؛ مثلاً به امام حسن یا امیرالمؤمنین (ع) استناد می‌کنند. در حالی که آن بزرگواران خودشان تصریح کردند که به ما تحمیل شده است. امیرالمؤمنین (ع) تصریح کردند که حکمیت تحمیل شده؛ تصریح کردند که قرآن ناطق منم و این‌ها مشتی کاغذ هستند. امام حسن (ع) نیز تصریح کردند که به من تحمیل شد. اما آقا کی چنین بیانی داشته‌اند که بگویند به من تحمیل شده است؟ 
بله؛ آرمان‌خواهی همیشه بوده و مطالبه آرمان‌ها همیشه وجود داشته است. در عین حال که آقا عقلانیت انقلابی را واقع‌بینی در کنار آرمان‌گرایی توصیف میکنند. اگر کسی فقط به آرمان‌ها توجه کند و واقع‌بینی نداشته باشد، دچار تندروی می‌شود. همان‌طور که اگر کسی آرمان‌ها را فراموش کند و تسلیم واقعیت‌ها شود، دچار کندروی و تفریط می‌شود. رفتار متعادل، آن است که هم واقعیت‌ها را درست بفهمیم و درک کنیم و هم آرمان‌گرایی را فراموش نکنیم. نقطه بهینه، تلاقی این دو است. این را ما هم در رفتار ائمه معصومین (ع) می‌بینیم و هم در رفتار امام رضوان‌الله تعالی علیه و هم در نوع هدایت‌ها و رهبری حضرت آقا از ابتدا تا امروز.
مرز نقد با ایفای نقش در زمین دشمن چگونه تعریف می‌شود؟
فارس: بعضی‌ها معتقدند وفاق و اتحاد به نوعی با سکوت کامل در برابر ضعف‌ها ایجاد می‌شود. در مقابل، برخی هم هستند که سر مسائل کوچک و موضوعات بسیار ریز، جنجال به پا می‌کنند و آن را تبدیل به یک کارزار می‌سازند. در شرایط فعلی، مرز نقد با ایفای نقش در زمین دشمن چگونه تعریف می‌شود؟
فضائلی: خب این بحث مفصل‌تری می‌طلبد. اما اگر بخواهم خلاصه عرض کنم، آقا در همین دیدار اخیر با مسئولین قوه قضاییه به آن تصریح کردند. ایشان فرمودند ممکن است عده‌ای اعتراض داشته باشند، اشکالی هم ندارد. اما دو شرط و قید را برای اعتراض مطرح کردند:
اول اینکه نقد باید با ادبیات درست مطرح شود. یعنی هیچ‌کس حق ندارد هر اتهامی را به زبان بیاورد؛ اینکه بگویند فلانی خائن است، دیگری جاسوس است و... این ادبیات درست نیست. کسی که مشفقانه می‌خواهد نقد کند، یک بخشی‌ از آن در ادبیاتش خودش را نشان میدهد.
خدا رحمت کند مرحوم استاد پرورش را. ایشان می‌گفتند برخورد با زخم دو گونه است: یا مگس‌وار است یا پرستارانه. وقتی جایی زخم می‌شود، هم مگس و هم پرستار سراغ آن می‌روند. مگس می‌رود برای اینکه نیش بزند و آزار بدهد، اما پرستار با مهربانی می‌رود؛ گرچه ممکن است هنگام درمان سوزشی ایجاد شود، اما هدفش برطرف کردن زخم است.
در مسائل اجتماعی و سیاسی هم همین دو نوع برخورد را می‌توانیم داشته باشیم؛ یا برخورد پرستارانه یا خدای نکرده برخورد مگس‌وار.
نکته دوم که آقا فرمودند درباره‌ی اعتراض این است که با آگاهی این کار انجام شود. یعنی با اطلاع انجام شود، نه اینکه بر اساس شایعات، حدس و گمان نقدی بکند که معلوم شود مبنای درستی ندارد. خود آقا هم در همان بیانات اشاره کردند که برخی حرف‌ها نشان می‌دهد افراد آگاهی لازم را ندارند.
این چیزهایی است که آقا در این بیانات اخیرشان داشتند؛ در توصیه‌های دیگری که ایشان دارند، پرهیز جدی از دو قطبی‌های کاذب در جامعه است. هر چیزی که باعث ایجاد دو قطبی‌های مضر و زیان‌آور در جامعه شود، قطعاً امروز خسارت‌بار است و باید از آن پرهیز کرد. به نظرم این‌ها شروطی است که اگر رعایت شود، افراد می‌توانند نقد خود را به صورت مشفقانه و ناصحانه مطرح کنند؛ نقدی که برای رفع اشکالات و جبران ضعف‌ها باشد و هم به انسجام کشور آسیبی نزند و هم صدای نقد شنیده شود تا در رفع مشکلات مؤثر باشد.
از سوی دیگر باید توجه داشت اشکالاتی که مطرح می‌شود، واقعاً قابل برطرف کردن باشند. گاهی ممکن است ما ایراداتی مطرح کنیم که حداقل الان با این سرعت نمیشود آنها را برطرف کرد. بله، می‌شود برای خودنمایی روی چنین مواردی دست گذاشت و حرف‌های تند زد که برخی خوششان بیاید، اما روشن است که چنین اشکالاتی در شرایط فعلی قابل رفع و رجوع نیست. بنابراین باید ظرفیت‌ها و مقدورات کشور در نظر گرفته شود. این همان واقع‌بینی است که عرض کردم.
اگر مطالبه‌ای مطرح می‌کنیم ـ که باید هم مطرح شود ـ این مطالبات باید دارای چنین ویژگی‌هایی باشند.
تجویز تعطیلی غنی‌سازی و موشکی، ساده‌لوحانه و ابلهانه است
فارس: در بیانات روز شهادت امام رضا (ع) آقا تعبیری به کار بردند درباره‌ی افراد ظاهربین. ایشان پرسشی مطرح کردند که بسیار مهم است و ریشه فهم بسیاری از مسائل محسوب می‌شود. درباره چرایی دشمنی آمریکا با ملت ایران؛ و ایشان پاسخی دادند که خیلی مهم بود. ایشان همچنین بعضی از افراد را ظاهر بین خطاب کردند. حال سوال اینجاست که چرا رهبر انقلاب در تبیین ریشه دشمنی آمریکا با ملت ایران، برخی افراد را ظاهربین خواندند و این هشدار چه پیام و دلالتی برای فهم درست شرایط امروز دارد؟
فضائلی: یکی از اتفاقاتی که ما بخصوص از ابتدای پیروزی انقلاب تا امروز با آن چالش داشتیم، موضوع آمریکا و رابطه‌ی ایران با آن است. البته شاید ریشه ماجرای آمریکا با مردم ایران به کودتای 28 مرداد بازمی‌گردد که آن زمان یک فرد ملی به نام دکتر مصدق سر کار بود؛ او نه ادعای انقلابی‌گری داشت، نه ادعای دشمنی با آمریکا. ایشان حتی در سفری که برای حضور در جلسه شورای امنیت سازمان ملل به آمریکا رفته بود، با امید به دریافت کمک اقتصادی از ایالات متحده حدود 47 روز در آمریکا ماند و با مقامات مختلف این کشور ملاقات و مذاکره کرد تا بلکه بتواند مقداری وام از آنها بگیرد اما سرانجام مقامات آمریکایی اگر چه میدانستند ایشان در چه تنگنای بزرگ اقتصادی قرار دارد ولی هیچ کمکی نکردند و بلکه بدتر از آن، با همکاری انگلیس کودتایی را با هدف برقراری سلطه مجدد بر ایران و چپاول نفت ایران طراحی کردند در نهایت ماجرایی رقم خورد که به سقوط دولت مردمی مصدق و بازگشت دیکتاتوری و سلطه عنصر وابسته‌ای چون پهلوی دوم و عقب افتادگی مردم ایران منجر شد.
در آستانه پیروزی انقلاب نیز آمریکایی‌ها همه تلاش خود را کردند تا انقلاب شکست بخورد و شاه حفظ شود؛ که این هم خیانت دیگری به ملت ایران بود که قیام و انقلاب کرده بودند. بعد از پیروزی انقلاب هم از همان روزها و حتی ساعات اول، توطئه‌های آمریکا آغاز شد. اگر به اسناد لانه جاسوسی نگاه کنیم-بعضی افراد تصور می‌کنند ماجرا از تسخیر لانه جاسوسی شروع شد- در حالی که این از بی‌اطلاعی است. مطابق اسناد به دست آمده از خود سفارت آمریکا و تألیفاتی مثل کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» که یکی از بهترین آثار مستند در این زمینه است، نشان داده می‌شود که آن مکان فقط مرکز جمع‌آوری اطلاعات نبود، بلکه اتاق عملیات هم بود.
جلسات عملیاتی در آنجا تشکیل می‌شد برای ضربه زدن به انقلاب، تحریک نیروهای ضدانقلاب در برخی مناطق کشور، ارتباط با عناصر ضدانقلاب، ایجاد پیوند بین آن‌ها، تدوین برنامه و طراحی عملیات برای کودتا و اقدامات مختلف. پس قبل از ماجرای تسخیر لانه اینها خباثت هایشان را شروع کرده بودند.
پس این که چرا آمریکایی‌ها از ابتدا با انقلاب اسلامی سر ناسازگاری داشتند و همواره دنبال براندازی آن بوده‌اند؟ سوال مهمی است دیگر.
اگر ما این ریشه را نفهمیم، راه‌حل‌هایی که میدهیم و نسخه‌هایی که تجویز میکنیم، راه حل‌های انحرافی و نسخه‌های بی‌تاثیری خواهد بود. اما اگر ریشه‌ی دشمنی آمریکا را درست بشناسیم، آن‌وقت می‌توانیم با آن برخورد صحیح داشته باشیم و دست‌کم از آسیب‌های آن در امان بمانیم یا کمتر آسیب ببینیم.
این پرسشی بود که رهبری مطرح کردند: ریشه‌ی دشمنی‌های آمریکا چیست؟ پاسخ این سؤال در یک جمله که در بیانات ایشان نیز بود این است که ایران در مقابل آمریکا تسلیم نشده است.
آمریکایی‌ها عادت دارند که دیگران در برابرشان خاضع باشند. نظام سلطه و استکبار بر اساس آموزه‌های قرآنی، روش و سبک حکمرانی‌شان این است که دیگران باید در مقابلشان خاضع باشند. رفتار ترامپ را با حتی حکام اروپایی و کشورهای دیگر ببینید؛ حتی اروپایی‌هایی که از جنس خودشان هستند، ببینید در همین دیدار اخیر چطور با آنها برخورد کرد.
آنها عادت کرده‌اند که دیگران باید تسلیم باشند، مقاومت نکنند و اراده‌ی آن‌ها حاکم باشد. حالا انقلاب اسلامی شکل گرفته است که پیام و یکی از محوری‌ترین شعارهای آن این است: «نه ظلم می‌کنیم و نه زیر بار ظلم می‌رویم.» این موضوع در قانون اساسی نیز تصریح شده است.
وقتی یک نظام انقلابی در برابر استکبار حرف می‌زند، می‌گوید: «ما زیر بار ظلم شما نمی‌رویم، کبر شما را تحمل نمی‌کنیم و اراده‌ی مستکبرانه‌ی شما را نمی‌پذیریم. بر اساس منافع خودمان و مبتنی بر استقلال کشور، سربلندی ایران و مردم خود تصمیم می‌گیریم.»
اینجاست که چالش شکل می‌گیرد؛ زیرا آن‌ها عادت ندارند کسی در برابرشان تمکین نکند. تمام تلاش آن‌ها این است که دیگران را خاضع و خاشع کنند.
متأسفانه برخی در داخل نسخه‌های جعلی تجویز می‌کنند؛ می‌گویند: «آقا، شما مرگ بر آمریکا نگویید، غنی‌سازی را تعطیل کنید، موشک‌ها را متوقف کنید، آن‌وقت مشکل حل می‌شود.» این تجویزها، بخصوص در این زمان و بعد از تجربیات گذشته، واقعا بسیار ساده لوحانه و بلکه ابلهانه است.
ما این مسیرها را قبلاً امتحان کرده‌ایم. از سال 1382 تا 1384، بعد از معاهده‌های سعدآباد، بروکسل و توافقنامه پاریس، مگر کل صنعت هسته‌ای را تعطیل نکردیم و پلمب نشد؟ جز این بود که قطعنامه‌های متعدد شورای حکام علیه ما صادر شد و آمریکایی‌ها خصومت‌های خود را پی‌در‌پی ادامه دادند. مگر ما نپذیرفتیم؟ کجا حل شد و تمام شد؟
کار به آنجایی رسید که سه کشور اروپایی آن زمان به آقای روحانی نوشتند و اگر پاسخ ایشان را نگاه کنید و اسم و امضای آقای روحانی را نبینید، فکر میکنید که یک سوپر انقلابی که امروز مشهور است، او این نامه را نوشته است، انقدر تند.
یعنی رفتار آن‌ها تا آن حد گستاخانه و تحقیرآمیز بود که حتی کسی مثل آقای روحانی که همه رفتار آنها مماشات و مدارا با اروپا بود، مجبور شد پاسخی اینچنین بدهد.
پس ما این راه ها را رفته‌ایم؛ این تجویزها قبلاً شده و عمل هم شده و نتیجه‌ای نداده. به قول حافظ: «من جرب المجرب، حلت به الندامه. » چرا خودمان را دچار سرزنش کنیم با تکرار همان مسیرهایی را که از آنها جوابی نگرفتیم؟
این را آقا فرمودند که کسانی که این تجویزها را می‌کنند، ظاهر بین هستند. متاسفانه ما میبینم که در این شرایط باز آنها دست به قلم میشوند و بیانیه میدهند و مطالبی را میگویند.
آقا دو گروه میکنند؛ بعضی از آن‌ها عامل و مزدور بیگانه‌اند، یعنی مزدور آمریکا و رژیم صهیونیستی، و برخی دیگر از روی غفلت چنین حرف‌هایی می‌زنند. امیدواریم این غفلت‌ها هم به آگاهی تبدیل شود و با عبرت گرفتن از تاریخ و تجربه‌های گذشته، بر اساس واقعیت‌ها تجویزات درست‌تری را برای مقابله با یک نظام شروری مانند آمریکا مطرح کنند و جامعه را دچار تشتت نکنند. آنها که ادعای واقعگرایی می‌کنند، حداقل واقعیت را ببینند، آرمان خواهی پیش‌کششان.
فارس: از وقتی که در اختیار ما گذاشتید و پاسخ‌های مفصل و روشنگرتان سپاسگزاریم.
فضائلی: بنده هم از شما و تیم محترمتان در خبرگزاری فارس تشکر و قدردانی می‌کنم.


نظرات شما