سه شنبه ۱۰ تير ۱۴۰۴
تحلیل ویژه

تحلیلگر آمریکایی مطرح کرد: خطر اشتباه استراتژیک از سوی ترامپ

تحلیلگر آمریکایی مطرح کرد: خطر اشتباه استراتژیک از سوی ترامپ
اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست جاناتان هافمن-تحلیلگر ارشد خاورمیانه| تصمیم ترامپ برای پیوستن به جنگ ...
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
جاناتان هافمن-تحلیلگر ارشد خاورمیانه| تصمیم ترامپ برای پیوستن به جنگ اسرائیل علیه ایران با حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران در نطنز، فردو و اصفهان، هرگونه شانسی برای حل و فصل دیپلماتیک برنامه هسته‌ای ایران را از بین ‌برد و ممکن است جنگی در سراسر منطقه را آغاز کند. باید از تشدید بیشتر تنش به هر قیمتی جلوگیری شود.
ادامه این مسیر، «آمریکا اول» نیست. «آمریکا آخر» است. استراتژی فعلی ترامپ از اهداف سیاسی ظاهری آن جدا شده است. این استراتژی، ایالات متحده را در مسیر جنگ قرار می‌دهد، نه صلح. برای جلوگیری از فاجعه‌ای دیگر در خاورمیانه، ترامپ باید جلوی اقدامات نظامی بیشتر ایالات متحده را بگیرد و به حمایت آمریکا از تهاجم اسرائیل علیه ایران پایان دهد و فوراً به سمت تلاش برای احیای مذاکرات با تهران حرکت کند.
پیش از آنکه اسرائیل این جنگ را آغاز کند، ایالات متحده و ایران درگیر مذاکراتی بودند و تلاش می‌کردند مسئله هسته‌ای را از طریق دیپلماسی حل کنند. ترامپ در برابر فشار اسرائیل برای حملات نظامی به ایران مقاومت کرد و به جای آن به مذاکره پرداخت. اما ترامپ در برابر فشار اسرائیل و تندروها در واشنگتن تسلیم شد، ابتدا به حملات اسرائیل به ایران چراغ سبز نشان داد و سپس با صدور مجوز حمله به سه تأسیسات هسته‌ای ایران به جنگ پیوست.
پیش از این حملات، ترامپ بارها تأکید کرده بود که ایران تنها چند هفته - حداکثر چند ماه - با سلاح هسته‌ای فاصله دارد. این در حالی است که سازمان اطلاعات ایالات متحده تأیید کرده بود که ایران در حال حاضر در حال توسعه سلاح هسته‌ای نیست و رد ادعاهای اسرائیل در این مورد، منجر به حملات اسرائیل شد. ترامپ گفت که حملات آمریکا «به طور کامل و مطلق» سایت‌های غنی‌سازی اصلی ایران را نابود کرده است.
او همچنین ادعا کرد که این حملات یک عملیات یک‌باره بوده و هدف آن تغییر رژیم نیست، اما سپس این را با یک پست در رسانه‌های اجتماعی همراه کرد و گفت: «اگر رژیم فعلی ایران قادر به بازگرداندن عظمت به ایران نیست، چرا تغییر رژیم صورت نگیرد؟» ترامپ تهدید کرد که اگر ایران «صلح نکند»، حملات بیشتری انجام خواهد شد. دولت می‌تواند قبل از اینکه خیلی دیر شود، از تشدید تنش‌ها عقب‌نشینی کند.
اما بعید است که طرح ترامپ به اهداف اعلام‌شده خود برسد. اگرچه میزان خسارت وارده به تأسیسات هدف قرار گرفته هنوز در حال ارزیابی است، اما به نظر می‌رسد که این حملات به عناصر معناداری از مواد هسته‌ای ایران یا زیرساخت‌های تولیدی آن آسیب قابل توجهی وارد نکرده است. فلج کردن دائمی تأسیسات هسته‌ای ایران یک عملیات یک‌باره نیست؛ نابودی آنها مستلزم چندین موج حمله است، به این معنی که یک عملیات نظامی نامحدود ایالات متحده بر فراز حریم هوایی ایران انجام خواهد شد. درحالی‌که حملات به تأسیسات منفرد می‌تواند برنامه را به عقب بیندازد، اما نمی‌تواند آن را به طور دائم از بین ببرد.
این برنامه به‌طور گسترده در میان انبوهی از تأسیسات شناخته‌شده - و احتمالاً ناشناخته - پراکنده است. در واقع، گزارش‌های متعددی حاکی از آن است که ترامپ از قبل به ایران اطلاع داده و بیشتر اورانیوم غنی‌شده ذخیره‌شده در این تأسیسات قبل از حملات تخلیه شده است. مقامات آمریکایی پس از حملات اعتراف کردند که از محل ذخایر اورانیوم ایران اطلاعی ندارند. علاوه بر این، پیشرفت‌های تحقیق و توسعه‌ای که ایران از زمان لغو برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) توسط ترامپ به دست آورده است را نمی‌توان با بمباران از بین برد. اگر هدف ترامپ نابودی برنامه هسته‌ای ایران تا حدی بود که دیگر قابل بازسازی نباشد، این حملات به این هدف نرسیدند.
همچنین بعید است که این حملات ایران را مجبور به بازگشت به میز مذاکره یا تسلیم شدن در برابر خواسته‌های کلیدی مانند توقف غنی‌سازی داخلی کند. حتی اگر هنوز یک چارچوب دیپلماتیک وجود داشته باشد و بتوان آن را به دست آورد، ایران تقریباً مطمئناً از خواسته‌های خود در مذاکرات عقب‌نشینی نخواهد کرد. افزایش فشار از سوی ایالات متحده، از نظر تاریخی موضع تهران را سخت‌تر کرده و در عین حال صداهای میانه‌روتر را در تهران تضعیف کرده است. تهران با احساس اینکه تغییر رژیم می‌تواند مدنظر آمریکا باشد، در واقع می‌تواند سلاح هسته‌ای را به عنوان یک عامل بازدارنده ضروری ببیند. اگر هدف ترامپ تسلیم ایران در مذاکرات بود، حملات او احتمالاً این امر را دشوارتر کرده است.
واگذاری ابتکار عمل واشنگتن به نتانیاهو همچنین خطر هدایت ترامپ به مسیری را دارد که برای منافع ایالات متحده مضر است. حملات اسرائیل برای پیشگیری از یک تهدید قریب‌الوقوع نبود، بلکه تلاشی عمدی برای خرابکاری در دیپلماسی جاری آمریکا با ایران بود. برای نتانیاهو، مشکل اصلی حکومت ایران است. از نظر او، هرگونه توافق هسته‌ای با تهران نوعی مماشات تلقی می‌شود و باید با آن مخالفت شود زیرا مسیر تغییر رژیم را مسدود می‌کند.
نتانیاهو حمله خود را به بهانه مشکوک جلوگیری از توسعه سلاح هسته‌ای توسط ایران آغاز کرد؛ روایتی که ترامپ اکنون برای توجیه حملات خود به آن متوسل شده است. اما وسعت حمله اسرائیل نشان می‌دهد که این حمله فراتر از مسئله هسته‌ای است. در عوض، این حمله، آغاز درگیری‌ای بود که نتانیاهو امیدوار است به تغییر رژیم به رهبری ایالات متحده منجر شود؛ چیزی که نخست‌وزیر تقریباً سه دهه است که واشنگتن را برای پیگیری آن لابی می‌کند. استراتژی فعلی ترامپ، انگیزه نتانیاهو را برای تشدید بیشتر جنگ و کشاندن ایالات متحده به عمق بیشتر درگیری نادیده می‌گیرد. متقاعد کردن ترامپ برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، راه او برای کشاندن ایالات متحده به عنوان یک شرکت‌کننده فعال به جنگ بود.
ایالات متحده هیچ علاقه استراتژیکی در تسهیل جنگ اسرائیل با ایران یا جنگ با جمهوری اسلامی ندارد. اگرچه ارتش ایالات متحده در حال حاضر به اسرائیل در رهگیری پهپادها و موشک‌های شلیک‌شده از ایران کمک می‌کرد، اما هر چه عملیات نظامی اسرائیل بیشتر ادامه می‌یافت احتمال گسترش جنگ یا افزایش هزینه‌ها برای اسرائیل بیشتر می‌شد و ایالات متحده را مجبور به افزایش دخالت خود می‌کرد.
جنگ بین ایالات متحده و ایران برای منافع آمریکا و خاورمیانه فاجعه‌بار خواهد بود. دکترین دفاعی ایران بر مهار مهاجمان احتمالی در یک جنگ فرسایشی طولانی‌مدت متمرکز است. این امر منجر به تلفات سنگین ایالات متحده و در عین حال تخلیه منابع حیاتی ایالات متحده در زمانی می‌شود که به طور فزاینده‌ای در خارج از کشور گسترش یافته است. برای خاورمیانه، چنین جنگی منطقه را خواهد بلعید و آن را از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی بی‌ثبات خواهد کرد. هزینه‌های سنگین انسانی و مادی، خاورمیانه را برای نسل‌های آینده آزار خواهد داد.
نیازی نیست اینگونه باشد. موقعیتی که ایالات متحده در آن قرار دارد، حاصل سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا است که از کنترل خارج شده است. دهه‌ها دخالت عمیق آمریکا در منطقه و ادامه تفکر وضع موجود، فاجعه‌ای پس از فاجعه دیگر ایجاد کرده است. مشکل از واشنگتن آغاز می‌شود؛ به طور خاص، ناتوانی دو حزبی در تشخیص این موضوع که مشکلاتی که ما در خاورمیانه با آن مواجه هستیم، محصول حضور، شرکا و سیاست‌های آمریکا در منطقه است. واشنگتن در مسیری قرار دارد که بار دیگر این شکست‌ها را تکرار خواهد کرد.
بازار


نظرات شما