داستانک/ غلام ترسو و کشتی
دوشنبه 11 مرداد 1400 - 01:27:36
|
|
اخبار محرمانه - اخبار مشهد/ روزی لقمان با کشتی سفر میکرد، تاجری و غلامش نیز در آن کشتی بودند. غلام بسیار بیتابی و زاری میکرد و از دریا میترسید. مسافران خیلی سعی کردند او را آرام کنند اما توضیح و منطق راه به جایی نمیبرد. ناچار از لقمان کمک خواستند و لقمان گفت که غلام را با طنابی ببندند و به دریا بیندازند! آنان این کار را کردند و غلام مدتی دستوپا زد و آب دریا خورد تا اینکه او را بالا کشیدند. آنگاه او روی عرشه کشتی نشست، عرشه را بوسید و آرام گرفت . این حکایت بسیاری از انسانها است. بسیاری قدر هیچکدام از نعمتهایشان را نمیدانند و فقط شکایت میکنند و تنها وقتی با مشکلی واقعی روبرو میشوند یادشان میافتد چقدر خوشبخت بودند
http://www.SecretNews.ir/fa/News/589525/داستانک--غلام-ترسو-و-کشتی
|