اخبار محرمانه - آرمان ملی /متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و انتشار آن به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
یکی از نگرانیهای کلان موجود میان مسئولین، کاهش احتمالی میزان مشارکت مردم در انتخابات است. انتخابات در کشور ما امری مشروعیتبخش تلقی میشود و بسیاری از صاحبمنصبان در دورههای گوناگون انتخابات، مشارکت مردم را مهر تایید بر مشروعیت نظام تلقی میکردند. در صورتی که مشارکت مردم کمتر از 50 درصد باشد، معضل جدیدی به نام بحران مشروعیت در کشور شکل خواهد گرفت. بعضی تحلیلها بر این مبنا است که به دلیل مشکلات فراوان اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... مردم استقبال چندانی از انتخابات نخواهند داشت، همانگونه که انتخابات اخیر مجلس نیز با مشارکت کمتر از 50 درصد واجدین شرایط به پایان رسید. در همین زمینه محمدرضا باهنر ، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفتوگویی با خبرآنلاین داشته که در ادامه میخوانید.
نتخابات در کشور ما اتفاقی بومی شده و هر دو سال یکبار رخ میدهد و هر دفعه ویژگیهایی عمومی و اختصاصی دارد که من فکر میکنم مسئولیت رسانههای ملی و رسانههای مکتوب و مجازی که تریبون دارند این است که وظیفه خودشان را درست انجام دهند. به هرحال مردم هر زمان یکسری مطالبات و مشکلات دارند، شاید الان بتوانیم بگوییم که مطالبات آنها خیلی زیاد شده که بخشی از آن به دلیل فشارهای زندگی است، بعضی از تبلیغات هم انجام شده که مثلا مسئولان گوششنوایی ندارند و نمیتوانند مطالبات مردم را پاسخ دهند و...، این چند عامل دست به دست هم میدهد که به ظاهر به نظر میرسد انتخابات آینده ایران خیلی انتخابات پرشوری نباشد. آخرین انتخابات سراسری که در کشور داشتهایم انتخابات مجلس بوده و متاسفانه به اصطلاح آقایان هواشناسی، رکورد کمینه را زده و درصد حضور کمی به نسبت انتخاباتهای خودمان در دوران قبل شرکت کردهاند وگرنه مشارکت 44 درصد در دنیا و در کشورهای دموکراتیک عدد خوبی است اما برای ما عدد کمی بوده است. انتخابات پیشرو همه آن چیزها را دارد و یک عامل با عنوان کرونا هم به آن اضافه شده است.
کرونا و کاهش مشارکت
این مساله شیوع ویروس کرونا و همهگیری آن قطعا بر انتخابات پیشرو و حضور مردم پای صندوقهای رای تاثیر میگذارد. تحلیلهای سیاسی این مقوله بحث جدایی است و شاید بعضیها دنبال این باشند و بگویند اگر مشارکت خیلی بالا نبود، اشکال ندارد و خوب است که یک آدم کارآمد و صالحی انتخاب شود و به اصطلاح میگفتند چالش ما در این انتخابات کارآمدی است، نه مشارکت. رهبر انقلاب هم مانند دورههای گذشته و مقداری جدیتر در بیانات رسمیشان بر مساله مشارکت خیلی جدی، شفاف و روشن تاکید کردند و پشت این تاکیدشان فلسفهای هم وجود دارد؛ خلاصه حرف این بود که برای ما حضور و مشارکت حداکثری اهم است و انتخاب فرد صالح مهم، یعنی اول باید همه دست به دست هم دهیم تا انتخابات پرشور شود. پرسش شما این بود که آیا این دوگانهها میتواند مردم را پای صندوق بیاورد یا خیر؟ بالاخره همه اینها مؤثر است، در انتخابات کشور ما خصوصا در انتخابات ریاستجمهوری که معمولا بیشتر با شور و هیچان است تا اینکه قرار باشد با یک برنامه مدبرانه و کارهای دیگر پیش رود. مثلا رسانه ملی روزهای آخر بین نامزدهای انتخاباتی مناظره میگذارد و بعضا بینندههای این مناظرهها تا 80 الی 90 درصد جمعیت کشور بودند و حتی ما هم که خودمان را سیاسی میدانستیم روی این مناظرهها و گفتوگپها و گفتوشنودها حساس بودیم، البته مناظرهها خیلی مبتنی بر تجربه و عملکرد و چیزهای دیگر نبود و بیشتر این بود که چه کسی به چه کسی میتواند رکب بزند یا چه کسی میتواند طرف مقابل را لوله کند و از این واژهها استفاده میشود که این موضوع از یک جهت برای ایجاد هیجان و ایجاد شور مفید است و از طرفی اگر بنا باشد این شور جایگزین شعور و تدبیر و تجربه و نگاه به عملکرد و... شود، شاید گرفتاریمان را زیاد کند.
مردم سرنوشت خودشان را تعیین کنند
یکسری چیزهایی هم در این میان وجود دارد که به سادگی قابل رفع نیست، مثلا مطالبات مردم و اینکه وضع معیشت خوب نیست. بعضیها میگویند جناحهای سیاسی دنبال این هستند که مقداری پولهای خارجی ما آزاد و گشایشی ایجاد شود، مثلا بگویند در یک مدت کوتاه میتوانیم این کار را کنیم در حالی که من فکر میکنم عملکرد دولت آقای روحانی ظرف این دو ماه مانده به انتخابات خیلی نمیتواند تغییر کند و حتی اگر تغییرات جدی هم داشته باشند، مردم این را یک نوع تبلیغات انتخاباتی ترجمه میکنند تا یک برنامه جا افتاده. من میخواهم توجه کسانی که همسنوسال ما هستند یا حتی دهه شصتیها را به 4 رئیسجمهور اخیری که داشتیم یعنی مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی رضوانا... تعالی علیه، آقای خاتمی، آقای احمدینژاد و آقای روحانی جلب کنم. ممکن است به عملکرد هر کدام از اینها ایرادات زیادی گرفته شود و نقد شود که چه کسی توانست و چه کسی نتوانست. من اصلا نمیخواهم الان تحلیل ارزشی کنم و نمیخواهم روی کارهای اینها ارزش بگذارم؛ اما اگر هرکسی چند دقیقه فکر خود را متمرکز کند و به فضای دولت آقای هاشمی، آقای خاتمی، آقای احمدینژاد و دولت آقای روحانی برود، کاملا حس میکند که درست است که هر کدام از اینها نقاط ضعف و قدرتی داشتند اما خیلی با هم متفاوت بودند. اینکه کسی بگوید چه فرقی میکند که این یکی بشود یا آن یکی بشود، این خانم بشود یا آن آقا بشود یا این فرد بشود یا آن فرد بشود، اگر آدم دقت کند میبیند این چهار دولت با هم متفاوت بودند و این تفاوتها در زندگی، معیشت، فرهنگ و آزادیهای مردم و حتی در رفتارهای آموزشی دانشجویان و دانشگاهها و اساتید اثر میگذاشت، بنابراین اینکه مردم تصور کنند که فرقی نمیکند چه کسی رئیسجمهور باشد، اتفاقا خیلی فرق میکند. بالاخره ساختارها و سیستمهای کشور جاافتادهای مثل نظام جمهوری اسلامی باید انقدر قوی باشد که با آمدن یک نفر و رفتن یک نفر اوضاع همه چیز عوض نشود اما متاسفانه در کشور ما اینگونه است که رئیسجمهور و دولتی که روی کار میآیند خیلی در روند حرکت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، بینالملل و... تاثیر دارد، بنابراین خیلی خوب است که مردم از این حقشان استفاده کنند و به این وظیفه خود عمل کنند و سرنوشت خودشان و آینده کشور و فرزندانشان را خودشان تعیین کنند.