اخبار محرمانه
حکایت/ اگر زندگى فقط شکم باشد، آخرش چیست؟
يکشنبه 10 اسفند 1399 - 16:00:13
اخبار محرمانه - آخرین خبر / ابوسعید ابوالخیر سال ها در شهر نیشابور درس داشت. روزى در روستایى دعوتش کردند. گفتند: هر چند نفر که مى خواهى، با خودت بیاور. ده نفر از شاگردهایش را با خود برد.
ابوسعید با شاگردانش داشت رد مى شد. در جایى، طاق چاه مستراح را برداشته بودند و هنوز خاک نریخته بودند که حمل کنند. شاگردان بینى را گرفته بودند و دوان دوان رد شدند، اما دیدند ابوسعید نیست، نگاه کردند، دیدند کنار چاله مستراح ایستاده و دارد سر تکان مى دهد. جلوى بینى خود را نیز نگرفته است. چند دقیقه اى گذشت و بعد همگى راه افتادند.
شاگردان گفتند: استاد! بوى این کثافت ها به شما نخورد؟ گفت: چرا. گفتند: پس چرا جلوى بینى خود را نگرفتید؟ گفت: چون که این فضولات شکم آدمى زاد به من گفتند: ابوسعید! به این شاگردهاى بى معرفت بگو: چرا فرار کردید، کجا رفتید؟ ما چند ساعت قبل، عناصر خیلى با ارزشى بودیم که ما را در بهترین مغازه ها، در ویترین ها مى چیدند، خیلى تمیز، خوش رنگ و عالى بودیم. شماها ما را خریدید و خوردید و چند ساعت میهمان شما بودیم، شما ما را به این روز در آوردید. اکنون از ما فرار مى کنید؟
اگر حیات و زندگى فقط شکم باشد، آخرش چیست؟ یعنى خداوند متعال میلیاردها چرخ را معطل کرد و انسانى را ساخت، تا این که کارخانه کودسازى شود؟ بله، متأسفانه عده اى همین گونه هستند.

http://www.SecretNews.ir/fa/News/494731/حکایت--اگر-زندگى-فقط-شکم-باشد،-آخرش-چیست؟
بستن   چاپ