اخبار محرمانه
آمریکا در وضعیت هیتلری شدن
پنجشنبه 13 آذر 1399 - 01:40:24
اخبار محرمانه - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در فرارو منتشر شده و انتشار آن در اخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
کارزار «دزدی را بس کنید» یادآور یکی از فجایع سیاسی قرن بیستم است. این بخشی از یادداشت یوخن بیتر، ستون‌نویس روزنامه نیویورک‌تایمز است. او در مطلب خود در تاریخ سی نوامبر نوشت: «آلمانی‌ها ممکن است ترس زیادی از نگاه کردن به گذشته داشته باشند و من اعتراف می‌کنم این اضطراب گاهی اوقات مرا آزرده می‌کند.»‌ با این حال تماشای کارزار انتخاباتی دونالد ترامپ مبنی‌بر «دزدی (آرا) را بس کنید»، نمی‌توانم مانع این ترس خود شوم و با یک داستان موازی ترسناک در آلمان روبه‌رو می‌شوم.
صد سال پیش، در میان فروپاشی سلطنت آلمان، محافظه‌کاران قدرتمند در این کشور نپذیرفتند که باخته‌اند. انکار آنها موجب زایش یک چالش و فاجعه سیاسی در قرن بیستم با عنوان «افسانه از پشت چاقو خوردن» شد. کانون محوری ادعاهای آنها این بود که آلمان شاهنشاهی هرگز در جنگ‌جهانی اول شکست نخورده است؛ در مقابل افرادی که شکست را پذیرفته بودند، آن را قابل‌توجیه نمی‌دانستند: «این یک توطئه، یک فریب، یک کاپیتولاسیون بود، یک خیانت بزرگ که دامن ملت را برای همیشه لکه‌دار کرد.» با اینکه ادعا کاملا نادرست بود اما اهمیتی نداشت. این مساله در میان تعداد قابل‌توجهی از آلمانی‌ها، موجب خشم و کینه و تحقیر و برانگیختن آنها شد. یکی از کسانی که بهتر می‌دانست چگونه از ناامیدی مردم استفاده کند، آدولف هیتلر بود.
این نویسنده در ادامه مطلب خود می‌گوید: «منظور من را اشتباه متوجه نشوید. این قیاس دونالد ترامپ با آدولف هیتلر نیست و از اساس پوچ است. اما داستان از پشت خنجر خوردن یک هشدار است. این ادعای غیرمنطقی ترامپ درباره تقلب در انتخابات، رد کردنش وسوسه‌انگیز است اما شاید این آخرین تلاش مضحک برای بالا بردن جایگاه خود در شبکه‌های تلویزیونی باشد، جایی‌که وی احتمالا قصد بازگشت به آن را دارد؛ به‌ویژه اینکه او ظاهرا تلاش‌های خود را برای معکوس‌کردن نتیجه انتخابات رها کرده است. اما این می‌تواند منجر به یک خطای بزرگ شود. این کارزار را باید همانگونه که هست، مورد مشاهده و بررسی قرار داد: تلاش برای ارتقای حس دزدی در انتخابات تا یک افسانه، شاید به دو‌قطبی شدن بیشتر جامعه از منظر اجتماعی و سیاسی منجر شود که باید گفت این حد از دو پاره‌گی در تاریخ آمریکا بی‌سابقه است.
در سال 1918، آلمانی‌ها به شکستشان مبهوت و خیره مانده بودند. ورود ایالات‌متحده به جنگ یک سال قبل از آن و سریالی از ضد‌حمله‌های موفق نیروهای انگلیس و فرانسه باعث شد که نیروهای آلمانی روحیه خود را از دست بدهند. همزمان ملوانان نیروی دریایی هم اعتصاب کردند. آنها دوست نداشتند در ماموریت ناامیدکننده خود که در عین حال برای قیصر ویلهلم‌دوم و اشراف‌زادگانی که فرماندهی ارتش را تشکیل می‌دادند، مقدس بود، سلاخی شوند.
این مسائل هم‌زمان شد با پیوستن مردم گرسنه به اعتصابات و افزایش تقاضا برای جمهوری‌خواهی. در نهم نوامبر سال 1918، ویلهلم کناره‌گیری کرد و دو روز بعد سران ارتش آتش‌بس را امضا کردند. در حالی‌که تحمل آن برای خیلی‌ها سخت بود، افسران ارتش، سلطنت‌طلبان و دست‌راستی‌ها به گسترش این افسانه کمک کردند که اگر سوسیال‌دموکرات‌ها و یهودی‌های داخل خانه نبودند، ارتش هرگز تسلیم نمی‌شد. این نیرنگ حامیان را راضی کرد: در جنگ بدون شکست؛ این شعاری بود که با آن به استقبال سربازانی می‌رفتند که در حال بازگشت از جنگ بودند. روزنامه‌ها و پلاکاردها مملو از تصاویری بود که نشان می‌داد سربازان از پشت خنجر خورده‌اند و یک شیطان قرمز‌پوشی هم بود که پرچم سوسیالیسم را بر دوش می‌کشید. همچنین کاریکاتورهای مضحکی هم از یهودی‌ها منتشر می‌شد. در زمان معاهده ورسای در سال بعد، این افسانه در میان مردم کاملا جا افتاده بود.
شرایط سخت تحمیل شده از سوی متفقین، از جمله پرداخت غرامت‌های دردناک، حس خیانت را دو‌چندان کرد. غیرقابل درک بود که آلمان در عرض چند سال از یکی از معتبرترین ملت‌های جهان به بزرگ‌ترین بازنده در دنیا تبدیل شود. جنبه حیرت‌انگیز در مورد شعار از پشت خنجر خوردن این بود: در سال 1918 نه‌تنها ضعیف نشد، بلکه قدرتمندتر از پیش هم شده بود. در برابر تحقیر و توانایی یا عدم تمایل به کنار‌آمدن با حقیقت، بسیاری از آلمانی‌ها به یک خود‌فریبی فاجعه‌آمیز دست زدند: «به ملت خیانت شده بود اما عزت و عظمت آن هرگز از دست نمی‌رود و کسانی که احساس وظیفه ملی ندارند – چپ‌ها و حتی دولت منتخب جمهوری جدید - هرگز نمی‌توانند متولی قانونی کشور باشند.»
به این طریق، این افسانه تنها یک لبه تیز برای جمهوری‌وایماری نبود که آن را از هم گسیخت. همچنین این امر که در قلب تبلیغات نازی‌ها بود، نقش مهمی برای توجیه خشونت علیه مخالفان ایفا کرد. رمز موفقیت هیتلر این بود که تا سال 1933 برای بخش قابل‌توجهی از رای‌دهندگان آلمانی ایده‌های متبلور در آن افسانه؛ یعنی عزت، عظمت و غرور ملی را بالاتر از آرمان‌های دموکراسی قرار داد. آلمانی‌ها با باخت در جنگ نابود شده بودند، بیکاری و تحقیر بین‌المللی آنها را بیشتر به قول و قرارهای پیشوا سوق می‌داد؛ کسی که چپ‌ها و یهودی‌ها و هرکسی که خیانتکار می‌خواند را به‌راحتی از بین می‌برد. وقتی هیتلر در 30 ژوئن سال 1933 صدراعظم آلمان شد، روزنامه نازی‌ها موسوم به «Völkischer Beobachter» در وصف صدراعظمی هیتلر نوشت: «‌غرور مهارنشدنی از طریق میلیون‌ها نفر که این مدت جنگیدند تا شرم 9 نوامبر 1918 را خنثی و پاک کنند.»
اولین دموکراسی آلمان سقوط کرد. بدون یک اجماع اساسی که بر اساس یک واقعیت مشترک بنا شده باشد، جامعه به گروه‌های تند و آتشین و سازش‌ناپذیر تقسیم شد. در این جو بی‌اعتمادی و بدبینانه، این تصور که مخالفان یک تهدید برای ملت هستند، مدام تقویت می‌شد و حاکمیت بیشتری پیدا می‌کرد. مساله نگران‌کننده این است که به‌نظر می‌رسد، دقیقا امروز همین مورد برای ایالات‌متحده در حال تکرار است. بنا به گزارش موسسه پیو، 89 درصد از طرفداران ترامپ بر این باورند که ریاست‌جمهوری بایدن، آسیب دائمی به ایالات‌متحده وارد می‌کند و 90 درصد از طرفداران بایدن عکس این موضوع می‌اندیشند و اینکه کدام رسانه آمریکا قابل‌اعتماد است، از مدت‌ها پیش جامعه آمریکا را دو دسته کرده است و حالا دو دستگی بیشتری نیز در توییتر دیده می‌شود. حالا طرفداران ترامپ به‌خاطر سختگیری‌های توییتر در حال کوچ به رسانه‌های جایگزین به نام پارلر هستند که سختگیری‌های کمتری دارد.
در چنین چشم‌انداز شکننده‌ای از اجتماع، سخنان بی‌پایه و اساس دونالد ترامپ در باب تقلب در انتخابات می‌تواندآسیب‌های جدی وارد کند.
نظرسنجی‌های «YouGov» نشان می‌دهد که 88 درصد از رای‌دهندگان ترامپ بر این باورند در انتخابات تقلب شده است. حالا یک افسانه درخصوص خیانت و بی‌عدالتی در حال شکل‌گیری است. این یک جنگ دیگر و ارزیابی آن ممکن است تا دهه‌ها طول بکشد. اگر این داستان ارزشی داشته باشد، در واقع درسی است که به سایر ملت‌ها می‌دهد و اولین آن این است: از آغاز کار مراقب باشید.

http://www.SecretNews.ir/fa/News/436226/آمریکا-در-وضعیت-هیتلری-شدن
بستن   چاپ