سرمقاله فرهیختگان/ دولت روحانی آزمایشگاه «اعتماد به غرب»
مقاله
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - فرهیختگان / « تبیین بیانات رهبری در آخرین دیدار با هیات دولت دوازدهم؛ دولت روحانی آزمایشگاه «اعتماد به غرب» » عنوان یادداشت روزنامه فرهیختگان به قلم محسن خاکی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
تردیدی نیست که با ارجاع به مبانی هستیشناسانه و انسانشناسانه نظام جمهوری اسلامی و رژیم آمریکا، هیچ نقطه امنیت مشترکی میان آن دو وجود ندارد. یعنی نمیتوان یک نقطه را در یک زمان و از یک جهت یافت که هم تامینکننده امنیت جمهوری اسلامی باشد و هم آمریکا. تضاد وجودی و نیز تناقض مفهومی دو حکومت سبب شده است که یکی از بالاترین سطوح اختلافات راهبردی در تاریخ سیاست جهان میان این دو نظام سیاسی درحال وقوع باشد. حتی با مطالعه مبانی دو بلوک شرق و غرب پیش از فروپاشی شوروی میتوان به نقاط مشترک هستیشناسانه زیادی میان دو نظم سیاسی پی برد که هرگز میان نظام سیاسی جمهوری اسلامی و آمریکا وجود ندارد.
سناریوهای راهبردی آمریکا در قبال ایران
مطالعه روندهای تاریخی و نیز حوادثی که در طول بیش از 4 دهه از سوی آمریکا برای ایران رخ داده است، نشان میدهد که آمریکا اگر قادر باشد تردیدی در تغییر رژیم سیاسی در ایران (یعنی جمهوری اسلامی) که منجر به تغییر حاکمیت (یعنی کلیتی به نام ایران متشکل از جغرافیا، حکومت و مردم متحد) بشود، نخواهد داشت.
از این منظر در سطح راهبردی و کلان میتوان از دو پیشران اصلی در موضوع مواجهه آمریکا با ایران سخن گفت؛ اینکه مولفههای قدرت عمومی آمریکا چقدر توانایی دارد و اینکه سپرهای دفاعی جمهوری اسلامی چه میزان در برابر تواناییهای آمریکا مقاوم و پایدار است؟ از تقاطع این دو پیشران مهم که شامل مولفههای نظامی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است چهار سناریوی راهبردی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی به دست میآید:
1. تغییر رژیم ایران
2. تغییر ساختار ایران
3. تغییر فضای سیاسی ایران
4. تغییر رفتار ایران
مطابق این سناریوها از منظر آمریکا و بر حسب درجه مطلوبیت و اَولیت برای آمریکا در قبال نظام مقدس جمهوری اسلامی به شرح ذیل است:
1. تغییر رژیم سیاسی ایران به معنای حذف کامل نظام سیاسی مبتنیبر ولایت فقیه، حذف قانون اساسی و تغییرات عمیق و بنیادین
2. تغییر ساختار سیاسی در ایران به معنای ایجاد برخی تغییرات برای محدودسازی سازههای انقلاب اسلامی نظیر ولایت فقیه، سپاه پاسداران، تغییر راهبردهایی چون مقاومت فعال و...
3. تغییر فضای سیاسی در ایران به معنای روی کارآمدن نیروهای نزدیک به غرب در ساختار فعلی و کاهش تنش سیاسی با آمریکا و بهعنوان مثال اجرای سناریوی فروپاشی شوروی
4. تغییر رفتار ایران به معنای ایجاد تحول در برنامههای راهبردی نظیر حضور منطقهای، برنامه موشکی و برنامه صلحآمیز هستهای ایران
بررسیها نشان میدهد که غرب و آمریکا پس از آزمایش همه تواناییهای سخت و نرم خود هماکنون در سناریوی چهارم قرار داشته و تلاش میکنند در مقطع فعلی به «تغییر رفتار» ایران بسنده کنند. مطابق فرمایش رهبرمعظمانقلاب «در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هر جا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هر جا امکان داشتهاند ضربه زدهاند؛ این تجربه بسیار مهمی است.»
به نظر راهبردیترین توصیه ایشان به دولت آینده که بر اساس تجربه نظام جمهوری اسلامی در طول دولت یازدهم و دوازدهم شکل گرفته بود آن است که «تجربه مذاکره با آمریکا و غرب» در این دوره نشان داد که موکول و منوط کردن برنامههای داخلی به غرب قطعا با شکست مواجه میشود؛ امری که رهبرمعظمانقلاب همه کارگزاران و فعالان سیاسی را به درنظر گرفتن آن توصیه کردند. دلیل این تجربه تلخ اما عمیق آن است که اساسا سناریو و برنامهای در آمریکا برای کمک به ایران یا تقویت مولفههای قدرت آن مثل تقویت اقتصاد، معیشت و رفاه وجود ندارد و از قضا تضعیف این موارد در هر چهار سناریوی پیش گفته از مهمترین تاکتیکهای طرف غربی است.
مطابق این راهبرد رهبر معظم انقلاب اسلامی در منوط کردن بازگشت ایران به برجام به رفع عملی و کامل همه تحریمها و راستیآزمایی آن از سوی ایران یک راهبرد دقیق در قبال برنامه غرب علیه ایران بود. راهبردی که علاوهبر تقویت موضع دولت و تیم مذاکرهکننده ایرانی در «وین» برای احیای برجام، از تغییر موازنه علیه کشور نیز جلوگیری کرد.
به بیان سادهتر هر کدام از طرفین ایران و آمریکا، بازیگری عقلانی و باتجربه و هوشمند تلقی میشوند که برای حداکثرسازی دستاوردهای خود فعالیت میکنند. بر این اساس هر کدام از طرفین با محاسبهگری و تحلیل و حدس رفتار طرف مقابل اقدام به اتخاذ شیوهای برای کسب امتیاز بیشتر از طرف دیگر میکند. از سوی دیگر واضح است که منطق موجود و اصیل میان ایران و آمریکا منطق تضاد و رقابت است و بر اساس منطق واقعگرایی در روابط بینالملل، بازیگران در این عرصه با حاصل جمع صفر بازی میکنند، یعنی سود جمهوری اسلامی به معنای ضرر آمریکا و سود آمریکا به معنای ضرر جمهوری اسلامی خواهد بود. البته متاسفانه در طول هشت سال گذشته منطق ایدهآلیستی و غیرواقعگرای حاکم بر مسئول تیم مذاکرهکننده بر اساس اعتماد به طرف غربی و سیاست بُرد-بُرد سبب وارد آمدن خسارتهای فراوان به یکی از مهمترین مولفههای قدرت ایران یعنی برنامه هستهای کشور شد.
بهطور کلی ایران و آمریکا در سناریوی چهارم یعنی «تغییر رفتار ایران» در زمان کنونی یعنی پس از خروج آمریکا از برجام و جریان مذاکرات وین، استراتژیهای مشخص در قبال یکدیگر داشتهاند. لازم به ذکر است که اساسا دلیل اصلی درخواست مذاکره آمریکا با ایران نگرانی از پیشرفتهای هستهای، موشکی و منطقهای کشور است و بنابراین وضعیت تداوم مذاکره بدون حصول نتیجه ضرر بیشتری به آمریکا نسبت به ایران تحمیل میکند.
تداوم وضعیت فعلی (تداوم برنامه هستهای با وجود تحریمها) از سوی آمریکا و رژیمصهیونیستی بهدلایل متعدد مورد قبول نیست. مورد توافق جامع (برجام) نیز که در دولت یازدهم و دوازدهم مورد آزمایش قرار گرفت و در عمل این دولت را به آزمایشگاه اعتماد به غرب تبدیل کرد و در نتیجه آن هیچ تحریمی رفع نشد، کاملا به ضرر ایران تمام شد. همچنین آمریکا (مطابق آنچه رابرت مالی اخیرا نیز بیان کرد) معتقد است که سیاست افزایش فشار و تحریم علیه ایران شکست خورده است که این به معنای ضرر آمریکا در این استراتژی است.
البته واضح است که انتخاب استراتژی جنگ نظامی و یا مقاومت نیز از سوی ایران هزینههای بسیار زیادی دارد، اما به جهت وارد آمدن هزینه بیشتر به آمریکا این استراتژیها به سود ایران محسوب میشود. از این منظر استراتژی مسلط ایران که درمجموع بیشترین مطلوبیت را بهصورت نسبی در قبال سایر استراتژیها خواهد داشت، استراتژی «مقاومت فعال سیاسی–اقتصادی» است و «استراتژی مغلوب ایران» یعنی راهبردی که نسبت به سایر راهبردها وضعیت ایران را بدتر میکند، استراتژی «پذیرش توافق» است. درواقع پذیرش توافقی جامع جز درحالتی که آمریکا همه تحریمها را بهصورت عملی لغو کند، صرفا به ضرر ایران خواهد بود. مشاهده و تحلیل اعتیاد رژیم آمریکا نیز نشان میدهد که اساسا تحریم مهمترین (و اگر گفته نشود تنهاترین) ابزار آمریکا در مقابله با ایران است.
از این منظر بسیار بعید است که آمریکا حاضر به لغو تحریمها شود؛ زیرا اولا تنها ابزار اعمال فشار علیه ایران را از دست میدهد و ثانیا سبب افزایش قدرت جمهوری اسلامی خواهد شد و ثالثا لغو تحریمها به معنای انصراف آمریکا از سیاستهای کلانی چون تغییر رفتار تا تغییر نظام سیاسی در ایران است. از این منظر سیاست قطعی اعلامی از سوی رهبر معظم انقلاب مبنیبر لزوم رفع همه تحریمها بهصورت عملی و راستیآزمایی از سوی ایران، سبب فاصله گرفتن جدی آمریکا از سیاست فشار تحریمی علیه ایران و نیز دفع و رفع خطر جنگ میشود. زیرا طرف مقابل تلاش میکند که استراتژی ایران را از طریق مذاکره بهسمت پذیرش توافق سوق دهد. درواقع این راهبرد رهبرمعظمانقلاب سبب نیازمند شدن آمریکا به مذاکره و ترک اعتیاد او به تحریم یا حمله نظامی شده و خواهد شد.
مطابق این، فرمایشات رهبرمعظمانقلاب در باب «خباثت و ناجوانمردی» آمریکا در مذاکرات، نقض توافق در آینده و نشر و سرایت مذاکرات هستهای به موارد چون موضوعات منطقهای، موشکی و... براساس تجربه، عقل و بیشینهسازی منافع ملی ایران است.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/589769/