سردار علایی: برداشت اهانت از سخنان ظریف نادرست است
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
در هفتههای اخیر، درز یک فایل صوتی از محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جنجال بسیاری در داخل و خارج کشور ایجاد کرد. یکی از مهمترین تبعات این رخداد، مانور جریانات مختلف حول دوگانهسازی میان «دیپلماسی» و «میدان» بود. پایگاه خبری-تحلیلی جماران سراغ سردار حسین علایی، فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و استاد دانشگاه رفت تا تحلیل او را از اصل موضوع، یعنی نسبت میان میدان و دیپلماسی در جمهوری اسلامی جویا شود.
در هفتههای اخیر دوگانهای میان «دیپلماسی» و «میدان» دایما مطرح میشود. آیا از جهت منافع ملی میان این دو رکن کشور تقابلی وجود دارد؟
«دیپلماسی» و «میدان» هر دو بازوهای اجرایی سیاست خارجی هر کشوری هستند و اقدامات آنها نیز باید تقویتکننده و همجهت و مکمل یکدیگر باشد. هدف اصلی از سیاستگذاری خارجی، تامین «منافع ملی» است و «دیپلماسی» و «میدان» ابزارهای دستگاه سیاست خارجی هستند. مهمترین وظیفه رهبری در هر کشوری بهرهگیری هماهنگ از «توان دیپلماسی» و نیز «قدرت میدان» برای نیل به «اهداف امنیت ملی» کشور است. بنابراین وظیفه رهبری و دولت هر کشوری است که از ظرفیتهای «دیپلماسی» برای کمک به فعالیتهای «میدان» و از موفقیتهای «میدان» برای بهرهگیری در «دیپلماسی» استفاده کند. به هر حال تکیه تنها به هر یک از این دو بازو نمیتواند منافع ملی را بهطور کامل تحقق بخشد. طبیعی است که اگر دستاوردهای نظامی و میدانی بهموقع در مذاکرات دیپلماتیک مورد بهرهبرداری قرار نگیرد موجب از بین رفتن موفقیتهای میدانی خواهد شد. برای مثال در دوره جنگ تحمیلی، پیروزیهای ایران در بیرون راندن ارتش متجاوز بعثی عراق از خاک کشور و به ویژه پس از آزادسازی خرمشهر، فرصت بزرگی را دراختیار دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی کشور قرار داد. از طرفی توافقهای ناشی از «دیپلماسی»، دست نیروهای در «میدان» را برای گسترش توان و ظرفیتهای رزمی افزایش میدهد. برای مثال سفر آیتالله هاشمیرفسنجانی به چین در اثنای جنگ تحمیلی و نیز مذاکرات موسوم به مک فارلین، موجب تامین موشک برای فعالیتهای میدانی در جبهههای جنگ علیه صدام شد. اما طبیعی است که گاهی بین دو بازوی «دیپلماسی» و «میدان» اختلافنظرهای کارشناسی رخ دهد. در چنین وضعیتهایی این وظیفه رهبری و شورای عالی امنیت ملی است که اشکالات و اختلافنظرها را رفع کرده و اجازه ندهند این نوع مسائل به افکار عمومی منتقل شود. اما در بعضی کشورها که انسجام ساختاری لازم برای اداره کشور وجود ندارد، طبیعی است که اختلافنظرهای کارشناسی، بیشتر در سطح افکار عمومی مطرح شود و گاهی اختلاف دیدگاه دولتها با نظر نیروهای میدانی بروز نماید. در چنین شرایطی این ردههای بالاتر هستند که با بهرهگیری از مشاورههای لازم و با دیدگاه کارشناسی و علمی میتوانند دیدگاههای متفاوت در حوزههای «دیپلماسی» و «میدان» را همسو کرده و مشکلات را حل کنند.
ظریف در فایل سه ساعته خود از چه امری انتقاد میکند؟ به نظر شما آیا او اساسا مخالف بخش مشهور به میدان است و نقش آن را در تامین منافع ملی نفی میکند؟
وزیر خارجه در مصاحبه خود به عدم هماهنگی بین «دیپلماسی» و «میدان» در جریان مذاکرات برجام انتقاد میکند. او انجام مذاکرات برجام را در واقع اجرایی کردن سیاست کشور برای حل بحران هستهای میداند که تحت نظر رهبری و شورای عالی امنیت ملی انجام شده است و انتظار کمک «میدان» را در این حوزه به «دیپلماسی» در حال انجام داشته است. او به دخالت «میدان» در وظایف مربوط به حوزه «دیپلماسی» معترض است و معتقد است که تامین نیازهای «میدان» به «دیپلماسی» وظیفه وزارت امور خارجه است و کشور نباید دو دستگاه موازی دیپلماسی برای سیاست خارجی داشته باشد. ظریف معتقد است که «دیپلماسی» در خدمت «میدان» است ولی «میدان» هم باید در اجرایی شدن توافقات ناشی از دیپلماسی، ظرفیت خود را بهکار گیرد و اگر اشکالی به تاکتیکهای «دیپلماسی» دارد آن را از طریق ردههای بالاتر یا با مذاکرات دوجانبه حل کند. به هر حال هیچ وزیر خارجهای نمیتواند نقش «میدان» را در تامین «منافع ملی» نادیده بگیرد و ظریف هم میداند که قدرت ناشی از فعالیتهای میدانی است که دست او را در میز مذاکره پر میکند. اصولا قدرت دیپلماسی هر کشور ناشی از «توان اقتصادی» و «قدرت نظامی» و «حمایت ملی» از دولت آن کشور و «فعالیتهای میدانی» است. بنابراین وزارت امور خارجه بهتر از هر نهاد دیگری به ارزش «اقدامات میدانی» در تامین «منافع ملی» آگاه است.
آیا ظریف در سخنان خود به سردار سلیمانی اهانت کرده است؟
همیشه و در همه جا از جمله در این مصاحبه سه ساعته، ظریف از سردار شهید قاسم سلیمانی تعریف و تمجید کرده است. اما این به مفهوم بیان اختلافنظرهای کارشناسی نیز نیست. ظریف، شهید سلیمانی را کارشناس «میدان» و خود را کارشناس «دیپلماسی» میداند و معتقد است که سردار سلیمانی نیازی به ورود به حوزه اجرایی «دیپلماسی» نداشته است و وزارت امور خارجه میتوانسته نیازهای «میدان» در این حوزه را برای نیروی قدس برطرف کند. ظریف، شهید سلیمانی را از بهترین دوستان خود مینامد که هر هفته مسائل دو حوزه «میدان» و «دیپلماسی» را با یکدیگر هماهنگ میکردهاند. بنابراین برداشت اهانت از سخنان ظریف به نظر نادرست میرسد.
الگوی مناسب برای تعامل بخش دیپلماسی و نظامی را کدام الگو میدانید؟
شاید بهترین الگو برای تعامل دو بازوی «نظامی» و «دیپلماسی» آن باشد که هر دستگاهی به وظایف خود عمل کند و در حوزههای سایر دستگاهها دخالت نکند. شورای عالی امنیت ملی میتواند هماهنگکننده «میدان» و «دیپلماسی» باشد. در حال حاضر که سیاست کشور بازگشت به برجام تعیین شده است و «دیپلماسی» در حال اقدام در این زمینه است باید تمام فعالیتهای میدانی مقوّم چنین هدفی باشد.
تبعات ایجاد این دوقطبیها را چه میدانید؟
مهمترین تبعات چنین دوقطبیهایی، نشان دادن «شکاف ساختاری» در اداره کشور است. همه دستگاههای اجرایی از جمله «میدان» و «دیپلماسی» بازوهای یک پیکر واحد هستند که فقط در صورت هماهنگ بودن با هم میتوانند در اجرا موفق باشند و برای دولت تضایف ایجاد کنند. مردم کشور نیز همه این دستگاهها را اعضای پیکره نظام جمهوری اسلامی ایران میدانند و میخواهند آنها را یار و یاور یکدیگر ببینند.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/539694/