اخبار محرمانه - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حمله به دوحه پیامدهای عمیق خواهد داشت و نه تنها خاورمیانه بلکه به احتمال زیاد کل ژئوپلیتیک جهانی را دگرگون خواهد کرد.
بازار 
بازتاب حمله اسرائیل به تیم مذاکرهکننده حماس در دوحه همچنان در سراسر جهان ادامه دارد و در آینده قابل پیشبینی نیز ادامه خواهد داشت. آنچه تا کنون میدانیم این است که واشنگتن پیشاپیش از این حمله مطلع بوده است. همچنین میدانیم رهبران حماس که هدف قرار گرفتند، ظاهراً برای بررسی پیشنهادی گرد هم آمده بودند که تنها چند روز پیش توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا ارائه شده بود.
بنابراین، در اقدامی بیسابقه، ایالات متحده عملاً یک حمله هدفمند توسط یکی از متحدانش را در خاک یکی از شرکای کلیدی اقتصادی و دفاعی خود تأیید کرده است. فارغ از اینکه در هفتهها و ماههای آینده چه اتفاقاتی بیافتد، پیامدها عمیق خواهند بود و نه تنها خاورمیانه بلکه به احتمال زیاد کل ژئوپلیتیک جهانی را دگرگون خواهند کرد.
ریسک بالا (تاکتیکی)، پاداش پایین (راهبردی) و پیام آشکار
به نوشته اندیشکده موسسه خاورمیانه، نخست، این حمله بدبینی منطقهای درباره اینکه اسرائیل واقعاً به دنبال آتشبس در غزه است یا نه، تأیید میکند و نشان میدهد که تلآویو ترجیح میدهد اهداف خود را با توسل به زور دنبال کند. حمله هوایی سهشنبه عملاً دامنه آنچه بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل «جنگ هفتجبههای» علیه ایران و شبکه متحدان غیردولتی آن مینامد، را گسترش داده است. با وجود ادعای اسرائیل مبنی بر یک حمله دقیق و محدود، گزارش شده که دستکم یک مقام امنیتی قطری کشته شده است. علاوه بر این، تصاویر دود خاکستری تیره که بر فراز دوحه برخاست، بهعنوان نمادی ماندگار در سراسر جهان عرب و فراتر از آن باقی خواهد ماند. احترام گذاشتن به پناهگاهی که امکان مذاکره میان طرفهای درگیر را فراهم میکند - همانگونه که قطر خود را معرفی کرده بود - برای حلوفصل مناقشات حیاتی است. حمله دوحه پیام آشکاری فرستاد مبنی بر اینکه اسرائیل دیگر خود را ملزم به چنین ملاحظاتی نمیداند.
ایالات متحده پس از این حمله چیزهای بیشتری برای از دست دادن دارد. کمتر از چهار ماه پیش، ترامپ سفری اولیه و موفق به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی انجام داد. میزبانان مجموعهای از تعهدات در جهت تقویت سرمایهگذاری در آمریکا، گسترش همکاری در حوزه هوش مصنوعی و دیگر فناوریهای نوظهور، و امضای توافقهای مهم دفاعی و فروش تجهیزات نظامی ارائه کردند. همچنین امیدها برای آن وجود داشت که کشورهای عربی بیشتری از طریق «پیمان ابراهیم» روابط خود را با اسرائیل عادی کنند؛ دستاورد دیپلماتیک شاخصی در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ. اما در پی این حمله، هرگونه سرمایه سیاسی مثبتی که سفر خلیج فارس ترامپ ایجاد کرده بود از میان رفته و هر امیدی برای دستیابی کاخ سفید به ثبات منطقه از طریق راهبردی متوازن عملاً نابود شده است.
رویدادهای گذشته از پیش اعتبار ایالات متحده در خاورمیانه را زیر سؤال برده بود، و حمله اخیر این اعتبار را بیش از پیش تضعیف کرده است. بهویژه کشورهای خلیجفارس اکنون دلایل کافی دارند تا درباره جدیت واشنگتن در ورود به مذاکرات دیپلماتیک تردید کنند. در ماه ژوئن، در آستانه ششمین دور گفتوگو با ایران، آمریکا همراه با اسرائیل وارد جنگی 12 روزه شد تا برنامه هستهای ایران را هدف قرار دهد؛ و این مسیر را ناگهان تغییر داد، بدون اینکه مقامهای عمانی را که مدتها میزبان و میانجی این گفتوگوها بودند، مطلع سازد. اکنون، تنها چند ماه بعد، ایالات متحده با تأیید یک ترور در کشور میزبان مذاکره، بار دیگر تنشها را بالا برده است. این اقدام بهدرستی بهعنوان نقض شدید اعتماد از سوی بسیاری - اگر نه همه - همسایگان قطر تلقی خواهد شد و پرسشهای جدی در مورد منافع گستردهتر آمریکا در آینده ایجاد میکند.
تضعیف توازن استراتژیک و مشارکتهای کلیدی
از دید امنیتی، در کشورهای خلیجفارس حدود شش پایگاه نظامی آمریکا وجود دارد که عملیات در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن را پشتیبانی میکنند. در این میان، پایگاه هوایی «العدید» قطر اهمیت ویژهای دارد؛ این پایگاه میزبان فرماندهی مرکزی ایالات متحده (CENTCOM) است و بزرگترین تمرکز نیروهای آمریکایی در منطقه - حدود 10 هزار نفر - را در خود جای داده است. شرکای خلیج فارس آمریکا نیز نقش فعالی در پشتیبانی مستقیم از ابتکارهای امنیتی منطقه دارند. پس از جنگ 12 روزه اسرائیل و ایران، ژنرال دن کین، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، از تلاشهای مشترک آمریکا و قطر برای رهگیری موشکهای ایرانی که این پایگاه را هدف قرار داده بودند، تمجید کرد. افزون بر این، قطر در سالهای اخیر میلیاردها دلار برای نوسازی زیرساختهای این پایگاه سرمایهگذاری کرده است.
ارتش آمریکا همچنین حضور چشمگیری در امارات، بحرین و کویت دارد. حمله دیروز در دوحه احتمالاً در کوتاهمدت این دسترسی را به خطر نخواهد انداخت، اما میتواند این کشورها را به بازنگری در تضمینهای امنیتی ضمنی ناشی از حضور نیروهای آمریکایی بر خاکشان وادار کند.
علاوه بر فراهم کردن دسترسی ارزشمند در منطقه، میزبانی پایگاهها و ارائه مجوزهای پرواز، شماری از کشورهای عربی شریک آمریکا سرمایهگذاریهای چشمگیری در صنعت نظامی ایالات متحده انجام میدهند و بهطور فعال در امنیت منطقه مشارکت دارند. اعضای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) از مهمترین مشتریان محصولات نظامی آمریکا محسوب میشوند؛ بازاری که رقابتیتر از گذشته شده است. افزون بر این، فرماندهی مرکزی ایالات متحده طی دهههای اخیر تلاش بسیاری برای تقویت هماهنگی و قابلیت همکاری در موضوعات مشترک مرتبط با ایران صرف کرده است. هرچند طرحهایی مانند «ائتلاف دفاع هوایی خاورمیانه» (MEAD) هنوز در دست توسعه است، اما توافقهای غیررسمی میان شرکای آمریکا به منظور ارتقای قابلیت هشدار و رهگیری تهدیدات هوایی و موشکی ایران برقرار شده است. حمله اخیر در دوحه ممکن است برخی شرکای عرب را به تجدیدنظر در مشارکت خود در این تلاشها وادارد. اگر اسرائیل تصمیم بگیرد حملات دیگری علیه ایران انجام دهد - چه با مشارکت آمریکا و چه بدون آن - این امر میتواند بهویژه پرهزینه باشد.
پیامدهای گستردهتر منطقهای
حمله 9 سپتامبر پیامی روشن نه فقط به حماس، بلکه به همه فرستاد: اسرائیل و در نتیجه ایالات متحده برای دستیابی به آتشبس قابل اعتماد نیستند.
محتملترین پیامد فوری، افزایش خشونت علیه اسرائیل در غزه، کرانه باختری و فراتر از آن خواهد بود. در بلندمدت نیز امنیت دیپلماتها و مقامات آمریکایی و اسرائیلی در منطقه کاهش خواهد یافت. همچنین تلاشهای برای تضعیف مقاومت یا متوقف خواهد شد یا کاملاً بیاثر میشود. برای نمونه، دولت لبنان برنامهای شکننده برای خلع سلاح نیروهای حزبالله دنبال میکرد که اکنون به خطر افتاده است. خواه این گروهها باشند، خواه حوثیهای یمن یا «مقاومت اسلامی عراق» و دیگران، پیام روشن است: نباید به مذاکرات سیاسی اعتماد کرد.
نیاز آمریکا به یک چشمانداز راهبردی جامع
شاید مهمترین برداشت از حمله به قطر این باشد که این دیدگاه که واشنگتن راهبرد خاورمیانهای خود را عملاً به اسرائیل واگذار کرده، تقویت شود. هرچند این امر تا چند ماه پیش غیرقابل تصور بود، از زمان جنگ 12 روزه میان ایران و اسرائیل و فشار مؤثر اما ناامیدکننده ترامپ برای پایان آن، آمریکا هیچیک از اقدامات تنشزای بعدی اسرائیل در غزه، سوریه، لبنان و دیگر نقاط را محکوم نکرده است. چنین رویکردی در هر شرایطی نادرست است، اما در این مورد بهویژه خطرناک است. نخست، در حالی که ایالات متحده سیاست حفظ «برتری کیفی نظامی اسرائیل» را ادامه داده، کوشیده با شرکای عرب خود توازن ایجاد کرده و در زمانهای بحران بهعنوان میانجی معتمد و تأثیرگذار عمل کند. این جایگاه اکنون بهشدت در معرض خطر است.
دوم و مهمتر، اسرائیل نه تنها هیچ استراتژی جامعی برای ایجاد ثبات و امنیت در منطقه ارائه نکرده، بلکه مجموعهای از سیاستهای تهاجمی و تنشزا را علیه همه دشمنان اتخاذ کرده، به امید واهی اینکه پیروزیهای تاکتیکی مکرر در نهایت به دستاوردی راهبردی بیانجامد. نتیجه تاکنون سقوط بیشتر وجهه بینالمللی اسرائیل و ضربه مهلکتر به اعتبار آن بوده است. مهمتر اینکه اقدامات بیپرواتر اسرائیل نیز به نتایج دلخواه نینجامیده است: ثبات سیاسی ایران همچنان پابرجاست و برنامه هستهایاش، هرچند آسیب دیده، اما نابود نشده است. رهبران حماس که در دوحه هدف قرار گرفتند هم جان بهدر بردند. در هر دو مورد، چشمانداز مذاکرات بیشتر تقریباً از بین رفته و هم شرکا و هم دشمنان آمریکا اکنون نمیدانند حمله بعدی اسرائیل چه زمانی و کجا خواهد بود.
پیگیری ثبات در خاورمیانه و تحقق آن در منطقهای که اعتماد میان رقیبان حداقلی است، نیازمند ایجاد و احترام به مسیرهای گفتوگوست. نقض حرمت مذاکرات در مکانهای بیطرف، تنها به تداوم چرخه درگیری میانجامد.