داستانک/ فاصله، از خیر تا شر
شنبه 10 آبان 1399 - 20:40:00
|
|
اخبار محرمانه - روزنامه شهروند / لئوناردو داوینچی مشغول کشیدن نقاشی شام آخر روی دیوار کلیسای سانتاماریا بود. او میبایست خیر را به شکل عیسی (ع) و شر را به شکل یهودا، از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر میکرد. داوینچی کار را نیمه تمام رها کرد تا مدلهای آرمانیاش را پیدا کند. روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهرهاش اتودها و طرحهایی برداشت. سه سال گذشت. کار نقاشی شام آخر تقریباً تمام شده بود اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود. مسئولان کلیسای سانتا ماریا به او فشار میآورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست وجو، جوان شکسته و ژندهپوش و مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای اتود زدن نداشت. جوان ژندهپوش را که درست نمیفهمید چه خبر است، به کلیسا آوردند. دستیاران سرپا نگهاش داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بیتقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بود، نسخهبرداری کرد. وقتی کارش تمام شد جوان که دیگر مستی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزهای از شگفتی و اندوه گفت: «من این نقاشی را قبلاً دیدهام!» داوینچی با تعجب پرسید: «چه موقع؟» جواب شنید:«سه سال قبل، پیش از آن که همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز میخواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشیاش شوم.»
http://www.SecretNews.ir/fa/News/412435/داستانک- فاصله،-از-خیر-تا-شر
|