حفظ بخشهای نظارتی برجام امریکا را در انزوا قرار می دهد
يکشنبه 2 شهريور 1399 - 19:50:10
|
|
اخبار محرمانه - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست مهراوه خوارزمی/ یک جمله بارها بیکم و کاست در ارزیابی رسانهها از اثرات مطلوب برجام تکرار میشد؛ «برجام اجماع جهانی علیه ایران را شکست.» حالا در شرایطی که در کشورمان منتقدان با تأسی به تحریمهای امریکایی، برجام را موجودی مرده معرفی و برای شلیک نهایی به آن روزشماری میکنند، همین جسم نیمهجان نشان میدهد که چگونه توانسته است همچنان مانع شکلگیری اجماع جهانی علیه ایران باشد و وقتی دولت امریکا برای بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران تلاش میکند جامعه جهانی را به مخالفت و مقاومت آشکار در برابر این تصمیم فرا بخواند. امیرعلی ابوالفتح کارشناس مسائل بینالملل گرچه در گفتوگویش با «ایران» شکست یکجانبهگرایی امریکایی را اتفاقی در حال آغاز میداند و نه انجام شده؛ اما بر تأثیرات برجام در تنها ماندن امریکا در اقداماتش علیه ایران تأکید دارد و معتقد است اگر برجام نبود شکست هفته گذشته قطعنامه امریکایی در شورای امنیت شکل نمیگرفت. ارزیابی شما از رأی منفی که هفته گذشته اعضای شورای امنیت به قطعنامه امریکا دادند و ابراز مخالفت جدیشان در دو روز اخیر با تصمیم امریکا به فعال کردن مکانیسم ماشه و اعمال تحریمهای سازمان ملل علیه ایران چیست؟ آیا میتوان آنچه رخ داده را نقطه عطفی در تغییر مناسبات بینالمللی و اجماعی در مخالفت با یکجانبهگرایی تفسیر کرد؟ به آنچه رخ داده شاید نتوان تا این اندازه خوشبینانه نگاه کرد. گرچه اختلاف نظر بین ایالات متحده و متحدینش بروز کرده اما این به آن معنی نیست که جهان در همه حوزههایی که امریکا یکجانبه عمل میکند، مقاومت میکند اما آنچه در موضوع ایران پیش آمده، از چند جنبه حائز اهمیت است؛ نخست اینکه فارغ از موضعگیریهای ایران، جهان به این باور و به این درک رسیده که این غائله و بلوا را امریکاییها به وجود آوردهاند. اگر مطابق اتهاماتی که به ایران زده میشود، جهان باورش این بود که این اتفاقات به خاطر رفتار بی ثبات کننده یا خطرناک ایران است حتماً حداقل کشورهای اروپایی و متحدان امریکا پشت سرش میایستادند. اما از آنجا که میدانند این امریکا است که بازی را به هم زده و دارد رفتارهای خطرناک میکند از آن حمایت نمیکنند. نکته دیگر این است که کشورهای اروپایی نگرانیهای مشترکی با امریکا دارند. آنها هم نسبت به ورود ایران به بازار تسلیحاتی و حمایت ایران از محور مقاومت (که آنها گروههای تروریستی خطابشان میکنند) نگرانند. اما مسیری که امریکای تحت رهبری ترامپ در پیش گرفته مورد تأییدشان نیست و آن را خطرناکتر میدانند. بلکه معتقدند اگر ترامپ در برجام میماند، بهتر میتوانستند این نگرانیها را برطرف کنند. بنابراین آنچه رخ داده الزاماً به آن معنا نیست که ما شاهد دو دنیا باشیم؛ دنیای پیش از قطعنامه امریکا و پس از آن. ولی آنچه رخ داده است این است که در نقش رهبری کننده امریکا در نظام بینالملل دارد ترکهای جدی ایجاد میشود. حدود یک سال پیش در ماجرای انتقال سفارت امریکا به بیتالمقدس رأیگیری صورت گرفت. امریکاییها پیش از آن در مجمع عمومی تهدید کرده بودند و نیکی هیلی نماینده وقت امریکا گفت که هر که به ما رأی ندهد، ما تلافی میکنیم و کمک مالی نمیکنیم. اما در نهایت 7 یا 8 رأی بیشتر نیاورد. خب بعد از یک سال این اتفاق درباره ایران افتاد. پیش بینی میشد که پیشنویس قطعنامه رأی نیاورد و مثلاً روسیه وتو کند اما اینکه در شورای امنیت 13 عضو علیه امریکا موضعگیری کنند غیر قابل پیشبینی بود. اگر امریکا همین مسیر را طی کند این اتفاق میتواند در آینده نیز تکرار شود. حالا چه در دولت ترامپ و چه در دولت دیگری این رویکرد نادیده گرفتن مصالح جمعی و اینکه امریکاییها خودشان را از پاسخگویی بی نیاز بدانند سبب خواهد شد که دنیا با آنها همکاری نکند. اما این باز به آن معنا نیست که ما شاهد تغییر یک شبه نظام بینالملل باشیم. این تغییری است که از سالها پیش شروع شده و به شکل تدریجی دارد پیشرفت میکند ممکن است 10 یا 15 سال دیگر هم زمان ببرد تا ما شاهد آن چیزی باشیم که الان دوست داریم بگوییم امریکا به شکل کامل منزوی شده است. آیا اروپاییها نگران این نیستند که این نوع تصمیمگیری یکجانبه و خارج از قرارداد امریکا تبدیل به رویه شود؟ چرا مخالفتها دلایل متعددی دارد. از جمله اینکه آنها نگران تضعیف شورای امنیت و حق وتو در سازمان ملل هستند. این گونه است که جان بولتونی که میگوید باید به ایران حمله و براندازی میشد در عین حال با فعال کردن مکانیسم ماشه علیه ایران مخالف است و آن را سبب تضعیف وتو در شورای امنیت سازمان ملل میداند و اینکه ممکن است این کار در آینده توسط دیگر اعضای دائم شورای امنیت مثلاً چین یا روسیه هم تکرار شود و اعتبار ابزار وتو از بین برود و آن چه بر سر جامعه ملل آمد بر سر سازمان ملل هم بیاید. برای همین معتقدند اگر امریکاییها حرف شورای امنیت سازمان ملل را نپذیرند ممکن است این شورا و سازمان،اعتبارش را برای دیگر اعضا هم از دست بدهد و جهان در نزاع میان قدرتهای بزرگ دچار هرج و مرج شود. به همین دلیل همه ماجرا ایران نیست. این است که بعضی کشورها با وجود نگرانیهای مشترک با امریکا نسبت به ایران، درباره این سبک رفتار ترامپ هم نگران هستند. اروپاییها درباره قطعنامه به رأی ممتنع قناعت کردند. اما آنها تنها به فاصله یک ساعت علیه موضع امریکا موضع میگیرند. چنین موضعگیری سریع و فعالی را باید چگونه ارزیابی کرد؟ اتفاق هفته قبل شورای امنیت با این اتفاق متفاوت است. آنجا رأیگیری بود. اما اینجا بحث اعلام موضع بود. دفعه قبل طبیعی بود که اروپاییها بین رأی مثبت امریکا و رأی منفی چین و روسیه در میانه بایستند. آنها نمیخواستند در اردوگاه روسیه و چین و در برابر ترامپ بایستند پس رأی ممتنع دادند که البته همان هم خیلی کمک بود. زیرا اگر رأی ممتنع آنها مثبت میشد کار به وتو میکشید. الان چون بحث رأیگیری نیست آنها راحتتر موضعشان را اعلام میکنند. البته باز هم در پایان بیانیهشان همچنان اتهاماتی را علیه ایران مطرح میکنند تا مبادا تصویر متحد ایران از خودشان بروز دهند. این است که نمیشود تفاوت چندانی میان اتفاقی که هفته قبل رخ داد با اتفاق این هفته قائل شد. آیا مجموعه اتفاقاتی که رخ داده را میتوان به نوعی محصول برجام و به معنای ادامه داشتن کارکرد آن و ناقض ادعایی گزاره «برجام مرده است» منتقدان برجام، دانست؟ واقعیت این است که اگر ایران از برجام خارج شده بود کشورهای اروپایی هم ایران را محکوم میکردند. برجام یک بخش فنی داشت که به تعداد و نوع سانتریفیوژها، ذخایراورانیوم و... میپرداخت که ایران تمام آن تعهدات را کنار گذاشت. آنچه از تعهدات ما در برجام باقی مانده و اجرا میشود، بخش نظارت و دسترسی آژانس بر برنامه هستهای ایران ذیل پروتکل الحاقی است. حمایت اروپا و حتی روسیه و چین از ایران وابسته به همین بخش نظارتی است. اگر ایران این بخش نظارتی برجام را کنار بگذارد چه بسا روسیه و چین هم علیه ایران موضع بگیرند و به زمانی برگردیم که قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران با رأی مثبت هر پنج عضو ثابت شورای امنیت تصویب میشد. بنابراین حفظ بخشهای نظارتی برجام در شرایط کنونی کاملاً ضروری است و به عنوان یک ضربهگیر عمل میکند و امریکا را در انزوا قرار میدهد. کنار گذاشتن این بخش امریکا را برای ایجاد اجماع جهانی علیه ایران تقویت میکند. تا چه حد معتقدید نوع مخالفتهای اروپا با برنامه ترامپ در آستانه انتخابات میتواند نوعی سیگنال باشد به جامعه امریکایی که بگوید ترامپ و تیمش قابل اعتماد نیستند و نمیشود با آنها کار کرد و باید به دیگری رأی داد؟ این مباحث نخبگانی است و در سطح نخبگان امریکا که در سطوح سیاسی و امنیتی کار میکنند، رسانهها و تینک تنکها و... اهمیت دارد که جامعه جهانی چه نگاهی به امریکا دارد؟ آیا امریکا موفق بوده یا خیر؟ آیا توانسته ایران را محدود کند یا باعث افزایش (به قول خودشان) تهدید ایران شده است. اینها برای گروه کوچک اما با سر و صدا و مؤثر نخبگان امریکایی مهم است اما اکثریت مردم امریکا اصلاً دغدغه این مسائل را ندارند؛ مشکلشان کرونا، بیکاری، بیمه، نابرابری و فقر... است. بنابراین موفقیت یا ناکامی ترامپ در موضوع ایران خیلی اثری در رأیش ندارد. البته دموکراتها از این وضع در مناظرهها استفاده میکنند و میگویند که ببینید ترامپ وضع را به جایی رسانده که فقط دومینیکن کنار امریکا میایستد و متحدان از آن دور شدهاند. البته مسائل امریکا با چین، مکزیک یا کانادا برای مردم هم مهم است. در مورد ایران تا وقتی ما به سمت سلاح هستهای نرویم و جنگی در نگیرد و جان سربازان امریکایی در خطر نیفتد، چنان اثری در رأی مردم و آرای الکترال ندارد. به باورتان این موج جدید فشار از سوی ترامپ با سودای براندازی است یا فراهم کردن فضا برای گفت وگو؟ میتواند هر دو این خواستهها باشد. کف خواستهشان این است که ایران تغییر رفتار بدهد و از نظر امریکا کمتر خطرناک باشد و به قول پمپئو تبدیل شود به یک کشور نرمال. سقفش هم براندازی است. این هر دو در پس ذهن سیاستمداران امریکایی وجود دارد. هر وقت زورشان نمیرسد تغییر رفتار را مطرح میکنند. اما هر وقت احساس میکنند میتوانند یک قدم جلو بگذارند، رفتارهایی انجام میدهند در راستای براندازی و تقویت گروههای تجزیهطلب یا برانداز. کما اینکه اگر قرار بود ایران شروط 13 گانه پمپئو را بپذیرد دیگر ماهیت جمهوری اسلامی براندازی شده بود. پس ترامپ هم دنبال تغییر رژیم ایران است اما زورش نمیرسد.
http://www.SecretNews.ir/fa/News/362660/حفظ-بخشهای-نظارتی-برجام-امریکا-را-در-انزوا-قرار-می-دهد
|