اخبار محرمانه
حکایت های یک بازیگر نوجوان
سه شنبه 19 آذر 1398 - 10:08:08
اخبار محرمانه - خراسان / «اهل خشونت و دعوا نیستم اما در شیطنت و خراب‌کاری شبیه کمال هستم البته نمی‌خواهم کمال باشم چون خیلی کتک می‌خورد و...!» سریال حکایت‌های کمال را می‌بینید؟ پس باید پسربچه شر و شیطانی که نقش کمال را بازی می‌کند، بشناسید. «محمدرضا شیرخانلو» که تا قبل از این در فیلم و سریال‌های زیادی مثل دودکش، دهلیز و... بازی کرده‌است، درگفت‌وگو با جوانه از حال و هوای شهرت، بازی در سریال حکایت‌های کمال و داستان‌های بامزه دیگر می‌گوید.
شانسی‌شانسی بازیگر شدم
دوست نوجوان ما اول صحبت اش گریزی می‌زند به چند سال پیش و از روزهایی که برای اولین‌بار جلوی دوربین رفته‌است: «راست اش خیلی شانسی به سمت بازیگری کشیده‌شدم. 5 ساله که بودم، مادرم من را در یک کلاس بازیگری ثبت‌نام کرد ولی از آن‌جایی که فضای پلاتو تاریک و ترسناک بود از آن کلاس ‌ترسیدم و بعد از جلسه اول دیگر پایم را آن‎جا نگذاشتم. یک سال بعد از دفتر آقای سیروس مقدم به آن آموزشگاه بازیگری می‌روند تا برای سریال «چک برگشتی» یک بازیگر کودک انتخاب کنند. آن‌جا عکس و مشخصات بچه‌ها را می‌بینند و از من خوش‌شان می‌آید. با مادرم تماس می‌گیرند و بعد از یک تست کوتاه بازیگری تصمیم بر این می‌شود تا در سریال چک برگشتی بازی کنم».
چند می‌گیری بازی کنی؟
می‌پرسم بازیگرهای نوجوان‌مان پول می‌گیرند تا جلوی دوربین بروند؟ می‌گوید: «این‌که اصلا پول بگیرند یا نه بستگی به رزومه کاری بچه‌ها دارد. مثلا وقتی یک بازیگر برای اولین‌بار جلوی دوربین می‌آید از این بابت که در آینده دیده می‌شود، ممکن است رایگان کارکند اما بازیگری که تجربه این‌کار را دارد و در چند جشنواره و مسابقه هم جایزه گرفته، آن وقت رقم قراردادش بالا می‌رود. مثلا من در اولین‌کار یعنی سریال «چک برگشتی» دستمزدی نگرفتم هرچند عوامل برنامه آخر کار مبلغی به عنوان هدیه به من دادند. حالا اما شرایط فرق می‌کند و قبل از این‌که سر کاری آماده شوم، درباره قرارداد صحبت می‌کنم». خب حالا رقم قراردادها چقدر است؟ می‌خندد و می‌گوید: «مایل نیستم درباره میزان آن صحبت کنم اما به قول بازیگرها نان و بوقلمونی درمی‌آید و خدارا شکر می‌کنم».
شایعه چی شنیدی؟
آدم‌معروف‌ها معمولا شایعات زیادی درباره خودشان می‌شنوند. آیا چنین چیزی برای بازیگران نوجوان هم وجود دارد؟ محمدرضا می‌گوید: «بله. یک‎بار من و مادرم به برنامه‌ای دعوت شدیم که «عبدا... روا» مجری آن بود. آخر برنامه من، مادرم و آقای مجری ایستادیم تا با هم عکس یادگاری بگیریم. مدتی بعد آن عکس را در شبکه‌های اجتماعی دیدم که زیرش نوشته‌بودند مجری معروف به همراه فرزند و همسرش! این‌طور شایعات زیاد است ولی اصلا برای من مهم نیست».
سریال نوجوانانه کم ساخته می‎شود
از محمدرضا درباره سریال حکایت‎های کمال می‌پرسم، می‌گوید: «حکایت‌های کمال خیلی طول کشید و حداقل دو سال وقتم را گرفت. به دلیل طولانی بودن زمانفیلم برداری نمی‌توانستم همزمان در کار دیگری جلوی دوربین بروم و شاید حدود 15 پیشنهاد داشتم که قبول نکردم. البته ناراحت نیستم چون ارزشش را داشت. این سریال برای مخاطب کودک و نوجوان است و می‎دانید که کار کودک و نوجوان خیلی کم ساخته می‌شود. کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها تصور می‌کنند اگر کمدی بزرگ سال بسازند خیلی بیشتر دیده می‌شود بنابراین ریسک نمی‌کنند و به فیلم‎نامه‌های نوجوانانه کمتر توجه می‌کنند. به نظرم «حکایت‌های کمال» این تصور را کنار زد چون بازخوردهای زیادی داشت و حالا همه مردم، من را به نام کمال می‌شناسند». صحبت‌مان به این‌جا که می‌رسد، درباره سختی‎های بازی در سریالی مربوط به 50 سال پیش از محمدرضا می‎پرسم. می‌گوید: «من اصلا با حیوانات رابطه خوبی ندارم و از همه حیوان‌ها حتی از مرغ می‌ترسم. روزهای اول [بنا به حال‎وهوای قدیمیِ کار] قرار بود در سکانسی بازی کنم که باید یک خروس لاری را دستم می‌گرفتم. حتی سکانسی داشتیم که خروس‌ها با هم دعوا می‌کردند و باید یکی از آن‌ها را از آن وسط بیرون می‌کشیدم. نمی‌دانید چقدر سخت بود. خدا قسمت‌تان نکند! البته حالا دیگر برایم عادی شده‌است، حتی دیگر از بقیه حیوان‎ها هم نمی‎ترسم».
نویسنده : مصطفی میرجانیان

http://www.SecretNews.ir/fa/News/202596/حکایت-های-یک-بازیگر-نوجوان
بستن   چاپ