گشتوگذاری در نمایشگاه نقاشیهای آقای کارگردان؛ دلتنگیهای کیارستمی
پنجشنبه 23 آبان 1398 - 22:22:18
|
|
اخبار محرمانه - روزنامه شهروند / زمانی نه چندان دور، قابهای عباس کیارستمی را بر پرده نقرهای میدیدیم؛ قابهایی که طبیعت محور اصلیاش بود، حتی اگر قرار بود آن قاب در فیلمی باشد درباره مرگ. بعدتر اما قابهای کیارستمی بر دیوارها نشستند. او تنها فیلمساز نبود، عکاسی هم میکرد و حتی در فیلمسازیاش هم عکاس بود. این روزها وجه دیگری از عباس کیارستمی را میبینیم؛ کیارستمی نقاش بر دیوارهای گالری گلستان در محلهای که کوچه پسکوچههایش هنوز شبیه قابهای فیلمهای عباس کیارستمی ماندهاند، زنده در هجوم آهن و فولاد و بتون.... عباس کیارستمی در کارش و در همه ابعادش دلسپرده چشماندازهای طبیعی وسیع بود؛ تکدرختی در بالای تپهای نه چندان بلند، کورهراهی پیچیده دور تپه که انتهایش به تکدرختی دیگر میرسد، گندمزاری طلایی که راهی از دل آن به ابدیت میرود، تنه درختهایی که پیچوخم نقشهایش راه به رازآلودگی میگشاید، چشماندازهای وسیع برفی که نگاهت را میکشند به نقطهای در آن دوردست ناپیدا که شاید تکدرختی تک افتاده باشد. در قابهای نقاشیاش که این روزها بر دیوارهای گالری گلستان جلوهگری میکنند اما کمتر نشانهای از آن تک افتادگی دلگیر میبینی که غربتزدگی را ارمغان میآورد. نقاشیهای عباس کیارستمی رهاوردش غربت نیست، بقچهای است که بازش که کردی، سرزندگی توی چشمت مینشیند. در گندمزارها و درختان سرسبزی که برخلاف عکسهای استاد ضیافتی از رنگ هستند. در سیبهای رنگارنگی که بر دیوار نشسته، در تپههایی که حتی وقتی هنرمند در جلوی قابش گارد ریل و تابلویی را هم گذاشته، باز خود را به رخ میکشند. جز چند اثر البته که یکی عکسی است از اثری که اصلش در آن سوی آبهاست و درختی خزانزده را در طوفانی سیاه قلمی کرده و دیگری میزی با فنجانی چای در مقابل پنجرهای است رو به چشماندازی غریب که این نیز مهر طبیعت را با خود و در خود دارد؛ مثل تمام آثار هنرمندی که عباس کیارستمی نام داشت. اینجا گالری گلستان است. نمایشگاهی که در تاریخ چنددههایاش چه بزرگانی را که میزبانی نکرده و دیوارهایش شاهد چه قابهایی که نبودهاند. نمایشگاهی که یک زمانی بر دیوارهایش سهراب سپهریها نشسته، محمد احصاییها، فرح اصولیها، فرامرز پیلآرامها، ژازه تباتبایی، ایران درودی، علیاکبر صادقی، فریده لاشایی، حسین محجوبی، گیزلا سینایی و بیشتر آن هنرمندانی که تاریخ فرهنگ و هنر این آب و خاک بهشان مدیون است. حالا یعنی از عصر روز جمعه، 17 آبان تا ٢٩ همین ماه گالری گلستان میزبان بزرگی دیگر است به جای آن بزرگان. اینبار این ضیافت به یاد عباس کیارستمی برگزار میشود. نمایشگاه نقاشیهای او که بیشترشان آثاری هستند که با مدادرنگی کار شدهاند و یکی هم آبرنگ. کارهای کمتر دیدهشده فیلمسازی که دست به هر کاری زد، طلا شد. چه در سینما، چه عکاسی، چه دنیای ادبیات و حالا چه در دنیای نقاشی - که گفته میشود دغدغه سالهای دورش بوده. لیلی گلستان میگوید که «او اوایل انقلاب به خاطر امرار معاش نقاشی میکرد و حتی زمانی هم با چوب کار و صندوق درست میکرد.» محمود بهمنپور، مدیر نشر نظر نیز که کتاب «مداد عباس» حاوی تصاویر آثار این نمایشگاه را منتشر کرده، آن روزگار دشوار را چنین تلخ توصیف میکند: «او حتی روی بشقاب هم نقاشی میکرد و آنها را میفروخت. درواقع بازگشت به نقاشی به دلیل شرایط سخت زندگی در آن دوران بوده است». برای همین هم است که شماری از آثار در دفاتر یا خانههای مجموعهدارانی به غیر از اعضای خانوادهاش بوده؛ بله داستان غمگینی است. اینجا حالا دیگر عصرها پاتوق دوستداران عباس کیارستمی شده. در پیادهروها کسانی را میبینی که از گالری بیرون زدهاند، تنها یا در کنار کسانی دیگر، قدمی میزنند، سیگاری میگیرانند و درباره هنرمندی حرف میزنند که در تمام زمینههای کاریاش بالاتر از خط معیار معمولیها بود. لیلی گلستان آثار نقاشی کیارستمی را نیز از این قاعده مستثنی نمیکند: «کیارستمی نقاش خوبی بود. کارهایش همه خوب هستند، نه به این خاطر که نام نقاش عباس کیارستمی است، بلکه اگر این آثار را هر نقاش دیگری هم خلق کرده بود، ارزش این را داشتند که برایشان نمایشگاه برگزار کرد». شاید به اعتبار ارزش و اهمیت این آثار بود که لیلی گلستان با چالشهای بسیار این نمایشگاه را برگزار کرده است: «گردآوری این مجموعه زحمات بسیاری برده و سی و اندی از نقاشیهای عباس کیارستمی از مجموعهداران به امانت گرفته شده تا زیر یک سقف مرور شود». آنطور که خودش میگوید، در جستوجوی نقاشیهای کیارستمی خانه به خانه دنبال این آثار گشته است. او میگوید که ده- دوازده اثر را از خانه خود کیارستمی آوردهاند و بقیه را هم از مجموعههای خصوصی آشنایان و نزدیکان و دیگر کسانی که بیشک در هوای فرهنگ و هنر نفس کشیدهاند. کسانی که نامشان خود در ترازوی هنر وزنی دارد. مانی حقیقی، نیکی کریمی، پرییوش گنجی، پوران طاهباز، نیلوفر لاریپور، مهوش شیخالاسلامی، کتایون دهچمنی، مهناز انصاریان، فرح کلانتری، هوشیار خیام و البته خانواده عباس کیارستمی و خود لیلی گلستان ازجمله نامهای آشنایی هستند که تابلوهای عباس را به امانت برای نمایشگاهی دو هفتهای به دیوارهای گالری سپردهاند. در گالری میتوان کتابی به نام مداد عباس را هم دید؛ کتابی حاوی تصاویر سیودو اثر نقاشی استاد که نامش را ظاهرا بهمن کیارستمی با الهام از کتاب مداد قرمز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پیشنهاد داده است. ناشر کتاب محمود بهمنپور است، نشر نظر که میگوید: «این مجموعه نشاندهنده تداوم همان کسی است که در تمام آثارش از فیلم گرفته تا شعر و عکس به عشق طبیعت دامن میزند. روش کار آقای کیارستمی اینچنین بود که عکاسی و مدتی بعد آن عکسها را به نقاشی تبدیل میکرد. او همواره از عشق خود به طبیعت و نقاشیکردن بسیار سخن گفته است. در بخشی از خاطراتش هم اشاره میکند که گاهی آنچنان در گندمزارها مبهوت میشده که در همانجا خوابش میبرد. این عشق به طبیعت که به نوعی سلوک دایمی آقای کیارستمی بود، در نقاشیهایش نیز دیده میشود». در این کتاب خاطرهای هم از فرشید مثقالی، هنرمند پیشرو میبینیم: «عباس سکوت را شکست و گفت میدونی اگه یه روزی بمیرم دلم برای چیٍ این دنیا تنگ میشه؟ گفتم چی؟ گفت برای طبیعت. کیارستمی حتی توی برف هم به رانندگیهای بیپایانش ادامه میداد، که تا کجا میرفت که عکسی از یک درخت در فاصله دور میان طبیعت پوشیده در برف بگیرد. دنبال بهانه بود که از شهر بیرون باشد، روی جاده و در طبیعت» و حالا رهاورد آن سفرها را بر دیوار گالری گلستان میشود دید. لیلی گلستان میگوید که خیلی وقت بود دوست داشت چنین نمایشگاهی برگزار کند. میگوید وقتی کیارستمی نمایشگاه عکسهایش را در گالری گلستان برگزار میکرده، خیلی به او میگفته که چرا نمایشگاه نقاشی نمیگذاری و او هم همیشه از کمبود وقت میگفته و از اینکه برای برگزاری نمایشگاه باید کارهای جدیدی هم اضافه کند. حالا که این اتفاق افتاده، لیلی گلستان احتمالا آسوده شده است؛ انگار باری از دوشش برداشته شده باشد. در جملاتی هم که در کتاب مداد عباس نوشته، این آسودگی پیداست: «میدانیم که روحش از خوشحالی ما خوشحال است و از آن بالا به ما لبخند میزند و به من میگوید بالاخره کار خودت را کردی.» لیلی گلستان از نمایشگاه کیارستمی میگوید چه حیف که دیگر نقاشی نکرد لیلی گلستان گالریدار است، سالهای سال، نویسندگی هم کرده، ترجمههایش را همه خواندهایم، دستی هم در ژورنالیسم دارد و در واقع کتاب گفتوگویش با احمد محمود بزرگ میتواند تجربهای در این حیطه بهشمار آید. دختر ابراهیم گلستان که عضو کانون نویسندگان ایران نیز هست، اما اشتهارش بیشتر به خاطر گالری پررونق و تاثیرگذارش است؛ گالری گلستان که این روزها میزبان آثار نقاشی عباس کیارستمی است. با لیلی گلستان گپ کوتاهی زدهایم درباره این نمایشگاه، که بخشهایی در متن گزارش آمده و بخشی دیگر در سطور بعد... خانم گلستان؛ بیتردید هر نمایشگاهی از لحظهای که به ذهن میرسد تا روزی که آثار روی دیوارها میروند، یک مرحله آمادهسازی ذهنی را میگذراند. میتوانید بگویید که از چه زمانی ایده برگزاری نمایشگاه نقاشی عباس کیارستمی به ذهنتان رسید؟ از همان سال ٧٠ که ایشان ما را دعوت کردند کارهای نقاشیشان را ببینیم، من دیدم که نقاش هستند. ظاهرا رشته تحصیلیاش هم همین رشته بوده... بله؛ ایشان از همان اول هم درس نقاشی خوانده بودند و لیسانس نقاشی داشتند. میتوانید این را به صراحت بگویید که اهمیت نقاشیهای کیارستمی تا چه حدی به «کیارستمیبودن» ایشان بازمیگردد و تا چه حد به ارزش و اهمیت خود آثار؟ نه اصلا اصلا. هر کسی این نقاشیها را میآورد پیش من، حتما و حتما برایش نمایشگاه میگذاشتم. کارهای نقاشی کیارستمی فوقالعاده هستند. بهعنوان کار مدادرنگی فوقالعادهاند. یعنی اصلا ربطی به اسم کیارستمی به عنوان امضای زیر کارها ندارد. برای انتخاب آثار -که کدام کار روی دیوار بیاید- آیا معیار خاصی بوده؛ یا اینکه صرفا معیارتان دسترسی به آثار بود و هر کاری از کیارستمی که توانستهاید در این نمایشگاه آمده؟ اصلا انتخابی در کار نبود. من فقط سه ماه تمام گشتم تا ببینم چه کسی کاری از کیارستمی دارد. یعنی سه ماه صرف جستوجو شد تا بفهمیم چه کسانی نقاشیهای او را در اختیار دارند. سه ماه دشوار جستوجو و پرسوجو. به خیلیها سپردم دنبال این کار را بگیرند و اگر چیزی شنیدند یا دیدند، حتما به من خبر دهند تا بتوانیم آثار را پیدا کنیم. بنابراین ١٠ تا کار در خانه ایشان بود که آوردیم اینجا و ٢٠ اثر هم از ٢٠ نفر مختلف پیدا کردیم و به امانت گرفتیم و حالا همان کارها را بر دیوار نمایشگاه میبینیم. باید تشکر کنم از همه آنهایی که در پیدا کردن آثار کمک کردند و البته از صاحبان آثار هم متشکرم که خیلی سریع تماس گرفتند و کارشان را در اختیار گالری گذاشتند. برای همین هیچکدام از آثار فروشی نیستند؟ بله، بله. همه آثار صاحب دارند و هیچکدام فروشی نیستند و نمایشگاه فقط برای این برگزار شده که مردم بیایند ببینند و لذت ببرند. بیشتر آثار مربوط به سالهای ٥٩ و ٦٠ هستند و از سالهای جدید اثری در نمایشگاه نمیبینیم. شما خبر دارید که در سالهای اخیر ایشان اصلا نقاشی میکردند یا نه؟ نه. متاسفانه نه. من چندین و چند بار به ایشان گفته بودم که «فقط ٦ ماه کار نکن و بشین نقاشی کن تا یک نمایشگاه حسابی بگذاریم»؛ که هر بار هم پاسخ داده بود که «من نمیتوانم ٦ ماه هیچ کاری نکنم و فقط نقاشی بکنم». و چه حیف... شما بهعنوان کارشناسی هنری که سالهاست در این فضا نفس میکشید، به نظرتان چه نخ تسبیحی این سیواندی کار عباس کیارستمی را با هم مرتبط میکند؟ دقیقا این کارها یک نخ تسبیح دارند و بسیار هم مشخص است این نخ تسبیح؛ و آن این است که تمام این کارها منظره هستند، آسمان و کوه و درخت و مزرعه... در یک کلام طبیعت... بله، طبیعت. مثل تمام کارهای عباس کیارستمی...
http://www.SecretNews.ir/fa/News/190703/گشتوگذاری-در-نمایشگاه-نقاشیهای-آقای-کارگردان؛-دلتنگیهای-کیارستمی
|