سرمقاله سیاست روز/ درسهای دوران ترامپ برای زمان بایدن
مقاله
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - سیاست روز / « درسهای دوران ترامپ برای زمان بایدن » عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
سرانجام چهار سال ریاست جمهوری ترامپ بر آمریکا پایان یافت در حالی که در عرصه سیاست داخلی آمریکا نتیجه سیاستهای وی و ساختار حاکم بر آمریکا، تشدید شکاف اجتماعی و سیاسی بوده که پیامد آن را در تحولات آمریکای پسا انتخابات میتوان مشاهده کرد.
در عرصه خارجی نیز به اذعان جهانیان سیاستهای ترامپ نتیجه ای برای آمریکا نداشته که نمود عینی آن را در اجرای سیاست فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران میتوان مشاهده کرد. ترامپ در حالی به پایان راه رسید که ارزیابی ریشه ای سیاستهای وی در قبال جمهوری اسلامی یک سوال را مطرح میسازد و آن اینکه چگونه سیاست فشار حداکثری با شکست همراه شد؟ پاسخ به این پرسش را در چند محور میتوان مورد ارزیابی قرار داد. نخست آنکه در طول چهار سال گذشته به دلیل سیاست فشار حداکثری و بسته بودن تمام راههای خارج، توجهات به داشتههای داخلی کشور قوت گرفت که نمود عینی آن را در مبارزه ملی با کرونا میتوان مشاهده کرد.
دستاوردهای عظیم کادر بهداشت و درمان در کنار صنعت کشور به رغم شرایط تحریم در تهیه وسایل بهداشتی و درمانی سنگ تمام گذاشتند و نام ایران را در جمع موفق ترین کشورهای مبارزه کننده با کرونا ثبت کردند. افتخاری بزرگ که حلقه تکمیلی آن را ساخت واکسن کرونا به دست متخصصان ایرانی و رسیدن آن به مرحله تست انسانی تشکیل میدهد. دوم رویکرد به اقتصاد مقاومت بدون تکیه بر درآمدهای نفتی بوده است که اگر با مدیریت صحیح همراه میشد بسیاری از مشکلات کنونی اقتصاد کشور حل شده بود. مروری بر روند تحولات نشان میدهد که بخش عمده مشکلات کشور نه تحریم که مدیریت نادرست است که مانع به نتیجه رسیدن سیاستهای اقتصادی و یا اجرای طرحهای اشتباه ا قتصادی شده است. سوم آنکه در حوزه سیاست خارجی نیز تفاوت دیدگاهی محسوس ایجاد شد که محور آن را رویکرد به مولفههای جایگزین به جای اروپا و آمریکا تشکیل میداد. هرچند که جمهوری اسلامی بر اصل پایبندی بر برجام تاکید و آن را اجرا کرده و حتی به مذاکرات دوره ای با اعضای 1+5 ادامه داده اما رویکرد قابل توجهی به مولفههای جدید اقتصادی فرامرزی داشته است که نمود عینی آن صادرات موفق بنزین به ونزوئلا و دریافت بهای آن بوده است. جالب توجه آنکه فروش نفت که در این سالها به کشورهایی همچون کره جنوبی با دل خوشی به برجام صورت گرفت در نهایت طلب 7 میلیارد دلاری برای ایران به جای گذاشت و سئول همچنان از پرداخت بدهی اش خودداری کرده است. پرونده موفق ونزوئلا نشان داد که میتواند تحریمها را دور زده و بر اساس حقوق فقه ایران با جهان تعامل داشت، به شرط آن چشم از اروپا و آمریکا فرو بسته و به دنبال مولفههای جایگزین به جای آنها بود. نکته مهم دیگر آنکه در طول این سالها اروپاییها با ادعای کانال مشترک مالی با ایران (اینستکس) خود را پایبند برجام نشان دادند اما هرگز به آن هم پایبند نبوده و در نهایت نیز ایران را مقصر اجرا نشدن آن معرفی کردند. گفتاری که از یک جنبه درست است و آن اینکه اگر ایران همان ابتدای بی تعهدی اروپا و اینستکس گامهای لغو تعهدات برجامی را اجرا و به غنی سازی 20 درصد باز میگشت، غرب توهم ناتوانی ایران در برابر بی تعهدی آنها را نمیکرد و مجبور به اجرای تعهداتشان میشدند.
چهارم آنکه توان دفاعی و موشکی و موفقیت منطقه ای ایران که گزینه جنگ و مذاکره را ابطال ساخت و از مولفههای شکست فشار حداکثری شد. آمریکا حتی ترور سردار سلیمانی را مولفه ای برای اعمال فشار بر ایران میدانست اما حماسه میلیونی ملت ایران در تشییع پیکر سردار و نیز حمایت جهانی از انتقام گیری خون سردار دلها، این گزینه آمریکا را سوزاند.
مجموع این درسها از ترامپ در حالی به دست آمده است که این روزها با آمدن بایدن در آمریکا صحبت از سیاست «کم در برابر کم» یا همان قطره چکانی شده است که محور آن را بازگشت ایران و آمریکا به برجام و لغو قطره قطره تحریمها در ازای بازگشت کامل ایران به تعهدات برجامی است. این سناریو در قالب فشار هوشمندانه و اجماع سازی در حالی مطرح شده است که تجربه دوران ترامپ نشان داده است که ایران نیاز به مذاکره ندارد و اگر آمریکا به دنبال حفظ برجام است باید ابتدا تمام تحریمها را لغو نموده و خسارت این سالها را به ایران بپردازد. نکته مهم آنکه پس از شکست سیاست فشار حداکثری بازگشت ایران به برجام بدون پیش شرط لغو تحریمها، پیامهای منفی به همراه دارد از جمله آنکه در عرصه داخلی این تصور ایجاد میشود که مقاومت این سالها بی نتیجه بوده است که این امر یاس و ناامیدی برای ادامه مقاومت را به همراه دارد در حالی که همزمان مذاکرات تجربه تلخ شرطی شدن بازار را تکرار میکند که خود نوعی خود تحریمی است. از سوی دیگر تن دادن به سیاست قطره چکانی، این تصور را در آمریکا و اروپا ایجاد میکند که سیاست تحریم و فشار حداکثری نتیجه داده که ایران گزینهای جز پذیرش خواستههای آنها ندارد این مساله زمینه ساز استمرار تحریمها و اجرای سیاست مذاکره برای مذاکره میشود که عملا فشار اقتصادی را تشدید خواهد کرد. نکته پایانی آنکه غرب تلاش خواهد کرد تن دادن ایران به سیاست قطره چکانی را نشانه شکست مقاومت عنوان سازند تا به زعم خود، پرچمدار مقاومت را شکست خورده نشان دهند تا در ورای آن ضمن تضعیف جایگاه منطقه ای ایران، دوری متحدان و دولتهای ایران را نیز پیگیری نمایند که خود بعد دیگری از تحریمها علیه ایران خواهد بود. بر این اساس میتوان از درسهای دوران بایدن و شکست فشار حداکثری برای دوران بایدن بهره گرفت و با تکیه بر ظرفیتهای داخلی و خارجی، طرفهای مقابل را به اجرای پیش شرط لغو تحریمها برای پذیرش بازگشت آمریکا به برجام وادار ساخت.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/469626/