جوزف نای: بایدن تا چه حد قرار است در جهان دخالت کند؟
مقاله
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در اخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
جوزف نای-پروجکت سندیکیت/ تعریف گسترده مداخله عبارت است از اقداماتی که بر امور داخلی یک کشور مستقل دیگر تاثیر میگذارد و گستره آن از برنامههای تلویزیونی و رادیویی، کمک اقتصادی و حمایت از احزاب مخالف تا حصر اقتصادی، حملات سایبری، حملات پهپادی و حمله نظامی را شامل میشود. جو بایدن رییسجمهور منتخب امریکا کدام را انتخاب میکند؟ سیاست خارجی امریکا اغلب بین رویکرد دروننگر و بروننگر در رفت و آمد بوده است. جورج دابلیو بوش، رییسجمهور اسبق امریکا طرفدار مداخله خارجی بود؛ سلف او یعنی باراک اوباما کمتر اهل مداخله بود و دونالد ترامپ تقریبا به طور کامل با مداخله مخالف بود. اما از جو بایدن چه انتظاری میرود؟
در سال 1821 جان کوئینسی آدامز در نقل قولی مشهور گفت امریکا «در خارج از خاک خود به دنبال نابود کردن هیولا نیست. امریکا میخواهد همه مردم جهان آزادی و استقلال داشته باشند.» اما امریکا از دیرباز به مداخله عادت داشته است. حتی کسی مثل تدی روزولت که خود را واقعگرا مینامید هم معتقد بود در موارد بسیار وخیم نقض حقوق بشر، مداخله میتواند «قابل توجیه و مناسب» باشد. جان اف.کندی از امریکاییها میخواست این سوال را بپرسند که نه فقط برای کشور خود بلکه برای جهان چه کارهایی میتوانند انجام دهند.
از زمان پایان جنگ سرد تاکنون امریکا در 7 جنگ و مداخله نظامی شرکت کرده و هیچ یک مستقیما با رقابت میان ابرقدرتها ارتباطی نداشته است. راهبرد امنیت ملی سال 2006 جورج دابلیو بوش هدف خود را برقراری آزادی موجود در جامعه جهانی دموکراسیها اعلام کرد. به علاوه مداخله آزادیخواهانه و بشردوستانه چیزی نیست که منحصر به امریکا باشد. مدتها پیش از آنکه وودرو ویلسون امریکا را با هدف امن کردن جهان برای دموکراسی وارد جنگ جهانی اول کند، انگلیس در دوره ملکه ویکتوریا با بحثهایی درخصوص استفاده از زور به منظور پایان دادن به بردهداری، جنایتهای بلژیک در کنگو و سرکوب اقلیت بالکان به دست حکومت عثمانی روبهرو بود بنابراین مشکلی که بایدن با آن روبهروست، بیسابقه نیست.
امریکا در آن سوی مرزهای خود چه کارهایی باید انجام دهد؟ از سال 1945 تاکنون منشور سازمان ملل استفاده مشروع از زور را به دفاع از خود یا اقداماتی که شورای امنیت مجوز آن را داده، محدود کرده است. البته شورای امنیت هم جایی است که امریکا و 4 عضو دیگر آن حق وتو دارند. واقعگرایان میگویند، مداخله تنها در صورتی قابل توجیه است که جلوی بر هم خوردن توازن قوا و نظم موجود را بگیرد. لیبرالها و جهانوطنها معتقدند مداخله با هدف مقابله با یک مداخله دیگر، جلوگیری از نسلکشی و برای اهداف بشردوستانه قابل توجیه است. در عمل این اصول اغلب به شکلهای عجیبی با هم ترکیب میشوند. در ویتنام، کندی و لیندون جانسون اینطور استدلال میکردند که ارتش امریکا در حال مقابله با مداخله ویتنام شمالی در ویتنام جنوبی است. اما ویتنامیها خود را ملت واحدی میدانستند که برمبنای ملاحظات واقعگرایانه توازن قوا در دوران جنگ سرد به شکلی مصنوعی به دو قسمت تقسیم شده بودند. امروز امریکا روابط خوبی با ویتنام دارد.
در جنگ نخست خلیجفارس، جورج بوش پدر از زور برای بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت استفاده کرد تا توازن قوای منطقه را حفظ کند. اما او این کار را با استفاده از سازوکار لیبرال قطعنامه امنیت جمعی سازمان ملل انجام داد. او خود را یک واقعگرا میدانست و حاضر نشد برای جلوگیری از حملات خمپارهای به غیرنظامیان در سارایوو مداخله کند اما پس از آنکه تصاویر ناراحتکننده گرسنگان سومالی در دسامبر 1992 از تلویزیون امریکا پخش شد، او نیروهای نظامی امریکا را برای مداخله انسانی به موگادیشو فرستاد. این سیاست با مرگ 18 سرباز امریکا در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون در اکتبر 1993 کاملا شکست خورد. این تجربه باعث شد 6 ماه بعد امریکا برای جلوگیری از نسلکشی رواندا نیز تلاشی نکند. از آنجا که سیاست خارجی معمولا نسبت به مسائل داخلی در اولویت پایینتری قرار دارد، مردم امریکا اغلب به واقعگرایی بنیادی تمایل بیشتری دارند. تفکر نخبگان معمولا بیشتر از عامه مردم به مداخله گرایش دارد و این امر باعث میشود برخی منتقدان به این باور برسند که نخبگان نسبت به مردم لیبرالتر هستند.
با این وجود نظرسنجیها نشان میدهد مردم از سازمانهای بینالمللی، اقدامات چندجانبه، حقوق بشر و کمکهای بشردوستانه حمایت میکنند. البته که قرار نیست همه مثل هم فکر کنند. برای مثال در مورد جنگ دوم خلیجفارس در مورد انگیزه امریکا برای مداخله بیش از یک نظریه وجود دارد. متخصصان روابط بینالملل در مورد لیبرال یا واقعگرا بودن حمله امریکا به عراق در سال 2003 با هم اختلافنظر دارند. برخی چهرههای کلیدی دولت جورج دابلیو بوش از جمله ریچارد چنی و دونالد رامسفلد واقعگرایانی بودند که نگران دستیابی صدام به سلاحهای کشتار جمعی بودند و میترسیدند توازن قوا در منطقه به هم بخورد. اما «نئو محافظهکاران» در دولت(که بیشترشان سابقا لیبرال بودند) بر گسترش دموکراسی و نیاز به حفظ سلطه امریکا در جهان تاکید داشتند. خارج از دولت، برخی لیبرالها به دلیل سوابق حقوق بشری صدام طرفدار این جنگ بودند اما به دلیل خودداری بوش از جلب حمایت سازمان ملل(کاری که پدرش در مورد جنگ اول خلیجفارس انجام داد) با او مخالفت میکردند.تعریف گسترده مداخله عبارت است از اقداماتی که بر امور داخلی یک کشور مستقل دیگر تاثیر میگذارد و گستره آن از برنامههای تلویزیونی و رادیویی،کمک اقتصادی و حمایت از احزاب مخالف تا حصر اقتصادی، حملات سایبری، حملات پهپادی و حمله نظامی را شامل میشود. از نقطهنظر اخلاقی، میزان استفاده از تهدید و زور مهم است چراکه بر گزینهها و حقوق افراد در منطقه تاثیر میگذارد. علاوه بر این از نقطهنظر عملی، مداخله نظامی ابزار بسیار پرریسکی است. استفاده از آن راحت به نظر میرسد اما اغلب اینطور نیست.پیامدهای ناخواسته مداخله نظامی بسیار زیاد است و این امر ضرورت رهبری مدبرانه را نشان میدهد.
اوباما در لیبی از زور استفاده کرد اما در سوریه این کار را نکرد. هم ترامپ و هم هیلاری کلینتون در سال 2016 گفتند امریکا به دلیل عدم جلوگیری از مرگ غیرنظامیان در سوریه مسوول است اما هیچ یک از مداخله نظامی حمایت نکردند. در انتخابات 2020 نیز بحث خاصی در مورد سیاست خارجی انجام نشد. برخی لیبرالها میگویند گسترش دموکراسی در جهان وظیفه امریکاست اما در گسترش دموکراسی فرق زیادی بین استفاده یا عدم استفاده از زور وجود دارد. شبکه «صدای امریکا» و موقوفه ملی دموکراسی هر دو مرزها را درمینوردند اما روش کار آنها با روش کار تیپ 82 هوابرد ارتش امریکا بسیار متفاوت است. اگر عواقب کار را در نظر بگیریم، وسیله به اندازه هدف مهم است. بایدن برای توسعه امنیت، دموکراسی و حقوق بشر در جهان تا چه حد قرار است مداخله کند؟ شاید با نگاه به سوابق او بتوان نسبت به عملکردش خوشبین بود. اما این را هم باید به خاطر داشته باشیم که گاهی اتفاقاتی میافتد که غافلگیرمان میکند و کنترل امور را از دستمان میگیرد.
ترجمه گلی اصغری
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/458488/