داستانک/ ستیزه برای کسب آرامش
خواندنی ها
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - روزنامه شهروند / پادشاهی بس نیرومند روزی عزم بر آن جزم کرد تا سرزمینهای بیگانه را فتح کرده و مردمان دیارهای ناشناخته را تام و تمام مقهور خویش سازد. از قضا او را مشاوری بود فرزانه که روزی در وقت تفرج پادشاه را پرسید: «پادشاها، از برای چه و برای کدامین هدف دست به چنین امری خطیر میزنی؟» پادشاه گفت: «خواهم که بر فراتر از شرق و غرب مرزهای کشورم حکمرانی کنم و ارباب مردمان آن اقالیم شوم.» مشاور پرسید: «چون چنین کردی، بعد چه خواهی کرد؟» پادشاه که غرق آمال و خیالات خود بود گفت: «آنگاه صحرای بزرگ غربی را درنَوردم و آن ناحیه را نیز تحت سلطه خویش گیرم.» مشاور پرسید: «بعد چه خواهد شد؟» پادشاه جواب داد: «به سوی کوههای پر برف شمال خواهم رفت و پس از آن سرزمینهای ناشناخته شرقی را از آن خویش خواهم ساخت.» مشاور پرسید: «پس آنگاه چه خواهی کرد؟» پادشاه غرید: «آنگاه، وقتی تمامی جهان تحت امر من باشد، خواهم آسود و به آسودگی خواهم زیست.» مشاور فرزانه دستی به ریش بلند خود کشید و گفت: «اگر تمامی آنچه میخواهی آسوده زیستن است و کسب آرامش، چه امری هماکنون تو را از آسوده بودن و آسایش داشتن باز میدارد؟ هم امروز توانی آن را داشته باشی بیآنکه طول و عرض جهان بپیمایی و ندانی تو را چه امری تهدید کند و چه خطری از آسودگی باز دارد.»
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/433657/