چرا روحانی در ماجرای مکفارلین پول نداد؟
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - روزنامه سازندگی / متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
سالها پس از حذف محسن کنگرلو از مذاکرات مکفارلین به علت خلف وعده آمریکا و فروش تجهیزات خراب به ایران او از حسن روحانی انتقام میگیرد
سمیرا دردشتی/ محسن کنگرلو در آغازین روزهای بحران کرونا در ایران پس از یک دوره بیماری در ششم اسفند بر اثر بیماری تنفسی در بیمارستان پارس از دنیا رفت. وی طی سالهای اخیر و متعاقب فاش شدن نقش کلیدی که در ماجرای مک فارلین داشت، همواره از سوی رسانه ها مورد توجه قرار میگرفت. با این همه مصاحبه تصویری «حسین دهباشی» در مجموعه «خشت خام» که مدتی پس از درگذشت وی و در تعطیلات نوروزی انتشار پیدا کرد، حرف و حدیثهای بسیاری را به دنبال داشت. در این گفتوگو تصویر یک مأمور اطلاعاتی زبردست که لاجرم انتظار میرفت از پیچیدگیهای شخصیتی و ویژگیهای خاص چنین فردی تبعیت کند، به میزان قابل ملاحظه ای سقوط میکند. کنگرلو البته معتقد است برای تاریخ سخن میگوید. او الگوی دوران کودکی خود را عموی بزن بهادرش میداند که از لوتیهای ورامین بود و یکبار پس از دستگیری آنقدر شکنجه شده بود که جان میسپارد.
او به تبع همین رفتار عموی مورد علاقه خود که با عاملان حکومت شاه دست به گریبان میشد، از کودکی علاقه داشت برای براندازی حکومت به خشونت متوسل شود. همین علاقه موجب شد که طی سالهای نزدیک به انقلاب در کنار دیگر گروههایی که فعالیت مسلحانه را در دستور کار خود قرار داده بودند، گروهی به نام «فجر اسلام» تأسیس کند. این گروه که کسانی مانند شهید بیکزاده، شهید بروجردی و عبدالله جعفرزاده با آن همکاری داشتند، اقدامات گوناگونی انجام دادند که مهمترین آنها بمبگذاری رستوران خانسالار بود که منجر به کشته شدن دستکم پنجاه نفر شد که بیشترشان اتباع آمریکا بودند.
او در سال 1361 کار خود را به عنوان مشاور اطلاعات و امنیت آغاز کرد و این آغاز یک دوران کشمکش با دیگر نیروهای انقلابی بود. گروه فجر اسلام که بخش اعظم آنها در سپاه به فعالیت خود ادامه دادند، مورد تأیید محسن رضایی فرمانده سپاه نبود. از طرفی شخص کنگرلو دیدگاههای خود را به طیف محمد منتظری و امثال جلال الدین فارسی که به اعتقاد او رویکرد امتی به جای ملتی داشتند، نزدیکتر میدید و این دیدگاهها را در تضاد با امثال شهید چمران که آنان را بی اطلاع از اصول نظامی و امنیتی ارزیابی میکند میداند.
در جستوجوی سلاح
تقابل فکری و ایدئولوژیک در رابطه با چگونگی تداوم مسیر انقلاب با شروع جنگ تا حدودی فروکش میکند و همه این نیروها اگرچه همچنان بر مسیرهای مورد تأیید خود نظر داشتند اما ناگزیر باید در خدمت یک هدف یعنی پیروزی در جنگ قرار میگرفتند. کنگرلو در روزهای کمبود سلاح در ایران برای ادامه جنگ ناگهان به یک نیروی تأثیرگذار مبدل میشود. وی از طریق یک شیخ به نام ملکی که طی آن سالها به منظور نظارت بر ذبح اسلامی طیور از سوی وزارت بازرگانی در فرانسه حضور داشت و مدتی بعد به دنبال یک رسوایی اخلاقی از خدمت در این وزارتخانه جدا و در آن کشور ماندگار شده بود، با فردی به نام قربانیفر که دلال بود آشنا میشود. قربانیفر پیشتر یکی از عوامل کودتای نقاب در پایگاه نوژه همدان بود و حکم اعدام داشت اما موفق شده بود بعد از کودتا از کشور فرار کند. وی همچنین پیش از انقلاب مالک یک شرکت کشتیرانی بود که سرمایه گذاران آن دولتهای اسرائیل و آمریکا بودند.
از آنجاکه ملکی و قربانیفر هر دو در پاریس بودند و تلاش داشتند به نحوی سوابق پیشین را از میان ببرند، با یکدیگر آشنا شده و قربانیفر اطلاعاتی را پیرامون اقداماتی که توان انجام آن را دارد، در اختیار ملکی قرار میدهد و این اطلاعات به واسطه جلال الدین فارسی در لبنان از ملکی دریافت میشود و به کنگرلو میرسد. به این ترتیب این حلقه ارتباطی تکمیل شد و کنگرلو برای اطمینان از عملکرد قربانیفر او را به ایران میآورد و مدت ده روز توسط یونسی که رئیس وقت دادسرای ارتش مورد بازجویی قرار میگیرد که ظاهرا اطلاعات درستی را بیان میکند. کنگرلو توضیح میدهد که پیش از آنکه قربانیفر پیدا شود بسیاری از قطعات مورد نیازمان برای هواپیما را که در آن زمان هیچ کشوری به ما نمیفروخت از پاکستانیها میخریدیم. برای بسیاری دیگر از مایحتاج نظامی ما دردسرهای بسیاری داشتیم و اغلب کسانیکه پول میگرفتند که از بازارهای جهانی سلاحهای مورد نظر کشور را تهیه کنند، توسط دلالان بین المللی مورد کلاهبرداری قرار میگرفتند.
این روند در نهایت پس از یک دوره مذاکرات با آمریکاییها به رهبری الیور نورث در هتل شرایتون فرانکفورت که کنگرلو از طرف ایران در آن حضور داشت به فروش اولیه 500 موشک به ایران انجامید. آمریکاییها در جریان این مذاکرات خواستار استفاده از نفوذ ایران به منظور آزادسازی گروگانهایی بودند که توسط نیروهای حزب الله در خاک لبنان زندانی شده بودند و البته اصرار داشتند برای پیروزی دولت در انتخابات بعدی همه گروگانها یکجا آزاد شوند که امکان فعالیت تبلیغاتی پیرامون آن فراهم آید. با این حال در ایران چنین اعتمادی به آمریکا وجود نداشت و بهطور مثال میرحسین موسوی و آیت الله خامنه ای که در آن مقطع به عنوان نخست وزیر و رئیسجمهور فعالیت میکردند، مخالف رابطه با آمریکا بودند. با این همه آمریکاییها برای جلب رضایت و اعتماد ایران هیئتی را به سرکردگی «رابرت مک فارلین» مشاور امنیت ملی رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا رونالد ریگان راهی ایران کردند تا این گروه آنگونه که کنگرلو میگوید به عنوان تضمین آزادی گروگانها قرار گیرند. مک فارلین البته از بدو ورود مورد استقبال قرار نگرفت. ظاهرا قرار بود کنگرلو برای استقبال از او به فرودگاه برود که به گفته خود خواب میماند و با بیش از دو ساعت تأخیر به فرودگاه میرسد. نیروهای آمریکایی به هتل منتقل میشوند و این امر آغاز یک رشته فعالیتهای ناهماهنگ و سردرگم برای چگونگی برخورد و مذاکره با آنها بود که در نهایت به عصبانیت و نارضایتی مک فارلین و خروج وی از ایران میانجامد. او بعدها در کتابش مینویسد که اگر برای تجارت پوست به روسیه میرفتیم بیشتر مورد استقبال قرار میگرفتیم تا آنکه برای تجارت اسلحه راهی ایران شدیم و البته کنگرلو در این زمینه اعتقاد دارد که اگر الیور نورث ریاست هیئت آمریکایی را بر عهده داشت با توجه به صبوری بیشتر او و تمایلی که برای برقراری ارتباط داشت، این مذاکرات به شکست نمی انجامید و نیروهای تصمیم گیرنده در ایران بالاخره پس از چند روز میتوانستند به یک جمع بندی برسند.
هم داستانی رضایی و روحانی
کنگرلو در این گفتوگو از دو دسته مخالفتها با روند فعالیت خود در برقراری ارتباط با آمریکاییها سخن میگوید و تلاش دارد ناکامی مذاکرات را به این دو روند نسبت دهد. در یک مورد از کارشکنی شخص محسن رضایی سخن میگوید که ظاهرا رویکرد مثبتی نسبت به او نداشت و پس از جلسه اول که به نوعی لحن صحبت کنگرلو به دلخوری مک فارلین انجامیده بود، تلاش میکنند او را از روند مذاکرات حذف کنند و وحیدی و وردینژاد به عنوان نیروهای سپاه ابتکار عمل بیشتری در دست میگیرند. وی شخص دیگری را در این زمینه همدست محسن رضایی میداند که البته اشاره دارد به لحاظ راهبردی مسیر مجزایی داشتند. این فرد حسن روحانی بود که در آن زمان ریاست کمیسیون دفاعی را بر عهده داشت. به گفته کنگرلو «روحانی در آن مقطع مسئولیت امور مالی را عهده دار بود و پرداخت پول به قربانیفر از کانال او صورت میگرفت. درست در زمانی که آمریکاییها در ایران مذاکرات را دنبال میکردند، آقای روحانی حاضر به پرداخت پول قربانیفر برای 500 موشک خریداری شده، نمیشود و به این ترتیب ضربه جبران ناپذیری به مذاکرات زده میشود که در جریان آن علاوه بر آنکه اعتماد آمریکاییها سلب شد، قربانیفر برای زنده کردن پول خود طی نامه ای روند وقایع را برای آیت الله منتظری که تا آن هنگام به عنوان قائممقام رهبری در جریان مذاکرات قرار نگرفته بود، شرح میدهد.» کنگرلو نمیگوید که تجهیزات ارسالی آمریکاییها کار نمیکرده و خراب بودهاند و برخلاف تعهدات از اسرائیل آمده بودند و به همین علت ایران کنگرلو را از مذاکرات حذف میکند. متعاقب این امر ماجرا از طریق سیدمهدی هاشمی به روزنامه الشراع لبنان کشیده شد و امام به هاشمی رفسنجانی دستور میدهند که ماجرا را برای مردم توضیح دهند. اما این تصمیم، تصمیمی نبوده است که روحانی رأسا اتخاذ کرده باشد بلکه در یک فرایند جمعی آن زمان چنین تصمیمی اتخاذ میشود. در فاصله پنج ماهی که از خروج مک فارلین از ایران تا فاش شدن موضوع میگذرد مذاکرات ایران با آمریکاییها برای خرید سلاح ادامه داشته است اما کنگرلو که هم نیروهای داخلی چندان مایل به نقش آفرینی شخصی وی در این جریان نبودند و هم رابط خود قربانیفر را به جهت عدم پرداخت پول از دست داده بود تقریبا از روند معاملات آتی حذف میشود. و اینک پس از چند دهه از مذاکرهکنندگان انتقام میگیرد.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/311148/