«امیر»؛ همه چیز در هالهای از افسردگی مطلق
فرهنگی اجتماعی
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - صبح نو / فیلم «امیر» در جشنواره سیوششم فیلم فجر برای اولینبار به نمایش درآمد. فیلمی که به تعابیری در زمره بخش هنر و تجربه قرار میگرفت، اما همانطور که بسیاری از آثار حضور یافته در سینمای هنروتجربه، ازموفقیت برخوردار نمیشوند «امیر» هم با مشکلاتی از این دست روبهرو شد.
«امیر» اولین ساخته نیما اقلیماست که کاملاً کمتجربگی و تازهکار بودن کارگردان در آن محسوس و مشخص است. فیلم طرح و داستان مشخصی ندارد و تنها روی شخصیتها ودیالوگهایشان مانور میدهد. این فیلم داستان مردی تنها و غمگین به نام امیر را روایت میکند که قرار است بار سختیهای بیپایان زندگی را به تنهایی بر دوش بکشد و مشکلات اطرافیان خود را حل کند. دوست امیر، علی از همسرش غزل جدا شده و حالا غزل میخواهد فرزندش را با خود به خارج از کشور ببرد. علی به امیر پناه میآورد تا امیر همسر سابقش را از این فکر منصرف کند. اما در میانه فیلم غزل و پسرش هم به امیر پناه میآورند. کشمکشها میان علی و همسر سابقش بر سر فرزندشان بیشتر و بیشتر میشود تا آنکه ناگهان موضع آنها بدون هیچ دلیلی کاملاً عوض میشود و حالا دعوا بر سر نخواستن بچه است! درنهایت امیر قیم فرزند علی و غزل میشود. حال به چنین شرایطی خانواده آشفته امیر را هم اضافه کنید ، پدر و مادر امیر از مشکلات روانی دخترشان به ستوه آمدهاند و امیر باید مرتب به آنها سر بزند و مشکلاتشان را حل کند. فیلم «امیر» در استفاده بیشتر از رنگهای خنثی وسرد مثل سفید، خاکستری و مشکی بیانگر سردی فضا و روابط بین شخصیتهای فیلم است. همچنین قاب گرفتن کاراکترها میان چارچوب درب و پنجره نمایشگر گرفتاری این آدمها در زندگی و شرایطشان است.رد پای قرینگی در اکثر فضای فیلم حاکم است از لوکیشن فیلم و چینش ساختمانها گرفته تا اسامی شخصیتهای داستان. این مسأله میتواند تا نیمههای فیلم برای تماشاگر جذاب باشد اما در ادامه حاصلی جز خستگی و کلافگی چیزی برای مخاطب ندارد. زیرا این فضا بیش از اندازه سرد و بیروح است و عدم قصهای منسجم و شخصیتپردازی حتی به صورت حداقلی این اثر، از حوصله مخاطب خارج میشود. داستان این فیلم میخواهد به تنهایی افراد، فاصلهشان با یکدیگر و عدم مسوولیتپذیری اشاره کند.
این موضوعات در فضایی روایت میشود که انگارنهانگار تهران یا یک شهری مشخص است گویا فیلمساز تنها یک هالهای را برای فضای روایت خود انتخاب کرده که هیچ جذابیتی برای مخاطب ندارد. بیان این موضوعات سرد قاعدتاً نباید در فضایی به همان سبک و سیاق باشد زیرا منبع تاثیرگذاری خود را از دست میدهد. اقلیما برای بیان دغدغههای خود بهعنوان کارگردان، از مهمترین بخش فیلمسازی غافل مانده و آن فیلمنامه و قصهای است که بتواند این فرم خاص را تکمیل نماید. فیلمنامه « امیر » برخلاف تاکید تکنیکی فراوان بر جنبههای فنی، فاقد اصول اولیه است و شخصیتپردازی و روند قصه در ضعیفترین شکل ممکن قرار دارند. امیر بهعنوان شخصیت محوری داستان، فاقد شخصیتپردازی است و مخاطب هیچ اطلاعات مفیدی از او به دست نمیآورد و به همین دلیل اقدامات او در حل کردن مشکل اطرافیانش نمیتواند به اندازه کافی مخاطب را به چالش بکشد.
میلاد کیمرام برای نقشی که برایش در نظر گرفته شده مناسب نیست.
در عوض سحر دولتشاهی با وجود حضور کوتاهش در فیلم میدرخشد. او که ادعا کرده چندینماه در کنار بیماران شیزوفرنی بوده به خوبی از پس نقش سخت خود برمیآید و هادی کاظمی هم که دم از تمرین 9ماههای میزد برای تغییر نوع بازیگریاش، انصافاً هم توانسته در یک نقش فرعی خوب ظاهر شود.«امیر» تصویری از دلمردگی و افسردگی موجود در جامعه را به خوبی نشان نداده است. کارگردان بیاندازه به جزئیات پرداخته و عملاً اصول اصلی را فراموش کرده است.
گزارش زهرا سادات مصطفوی
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/248027/