نسل جدید از آرمان گرایی به واقع گرایی رسید
مصاحبه های ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه-صدای
دگردیسی در جامعه ایران شنیده میشود. صدایی که به گوش مسئولان نیز رسیده
است و هر کدام به شکلی نسبت به این دگردیسی واکنش نشان میدهند. با این
وجود تغییرات در جامعه ایران همواره تولید بحران کرده است. بحرانی که بیش
از آنکه محصول ماهیت تغییر باشد بهدلیل فراهم نبودن فضای تغییر ایجاد
میشود. از سوی دیگر هنوز جهت دهی تغییرات در جامعه ایران مشخص نیست و چشم
انداز مبهمی در این زمینه وجود دارد. نکته دیگر اینکه در اثر تغییرات
اجتماعی در ایران بیشترین فشار روی طبقات پایین جامعه ایجاد میشود و این
طبقه روز به روز با وضعیت پیچیدهتری مواجه میشود. به همین دلیل و برای
تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با دکتر تقی آزاد ارمکی استاد علوم
اجتماعی دانشگاه تهران گفتوگو کرده است. در ادامه ماحصل این گفتوگو را
میخوانید.
چرا تغییرات در جامعه ایران بحران تولید میکند؟ آیا تغییرات به موقع و صحیح انجام نمیشود و یا فضا مهیا نیست؟
در شرایط کنونی ما با دو اتفاق مهم در جامعه ایران مواجه
هستیم. نخست اینکه ایران از نظر شاکله سیاسی در دهههای گذشته دچار تغییرات
بنیادی شده است. صحبت بنده درباره انقلاب و قبل و بعد از آن نیست، بلکه
نظام سیاسی ایرانی با دگردیسیهای بنیادی مواجه شده است. تعبیر بنده از این
دگردیسی پیدایش جمهوری اسلامی جدید است. این جمهوری اسلامی بر تبعیت کامل
اصرار ندارد و تنها دغدغهاش حفظ تمام عیار خود نیست. این جمهوری اسلامی به
حداقلهای مهمی در حوزه نظامی، امنیتی و هویتی اکتفا میکند. جمهوری
اسلامی از یک زمان به این نتیجه رسید که دارای قدرت پیشبینی است و به همین
دلیل مجموعهای از سندها را تولید کرد. بهعنوان مثال سند بالادستی یک، دو
و سه و سندهای مرتبط با خانواده را تولید کرد. این سندسازیها نیز عمدتا
از بالا هدایت میشد و نیروهای اجتماعی در پایین در آن فعالیت میکردند. با
این وجود بهنظر میرسد در شرایط کنونی جمهوری اسلامی دست از سندسازی
برداشته است. اگر هم سند میسازد خودش منتقد آنهاست. اتفاق مهم دیگر دست
کشیدن از یکسانسازی فرهنگی است. جمهوری اسلامی پیشین تلاش زیادی میکرد که
یک روایت فراگیر ارائه بدهد. این در حالی است که در سالهای اخیر دست از
این یکسانسازی برداشته است. نمونه بارز آن در رسانه ملی رخ میدهد که تلاش
میکند قرائتهای متفاوت فرهنگی را به نمایش بگذارد. بهعنوان مثال خبر
بیست و سی که از شبکه دوم صداوسیما پخش میشود یک برنامه در زمینه
یکسانسازی فرهنگی است. شاید در ظاهر این برنامه دولت را نقد میکند، اما
در واقع این برنامه یکسانسازی و یکپارچگی نظام سیاسی را نقد میکند. این
برنامه تلاش میکند عناصر پنهان را آشکار کند و به همین دلیل برهم زننده
نظم فرهنگی پیشین است. رسانه ملی بدون اینکه چنین قصدی داشته باشد و از
پیامدهای برنامه خود اطلاع داشته باشد نظم و یکپارچگی پیشین فرهنگی و
اجتماعی را فرو میریزد. این وضعیت درباره توجه به قومیتها و مذهبهای
متفاوت نیز وجود دارد و ما مشاهده میکنیم که توجه به دیگر زبانها و
مذهبها در کشور نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است. این مسائل نشان
میدهد جمهوری اسلامی تلاش میکند ورژن جدیدی از خود ارائه بدهد. این ورژن
جدید نیز توسط مدیران اصلی ساخته و از بالا هدایت میشود.
ساختن ورژن جدید باعث نمیشود چالشها و مشکلات کلیدی همچنان باقی بماند و تنها صورت مساله پاک شود؟
این منطق دگردیسی است. مهم این است که جمهوری اسلامی
تمامیتخواه نیست. رابطهای که بین قوه مجریه و قوه قضائیه در ایران وجود
دارد در هیچ کشور دیگری وجود ندارد. رئیس هر دو را رهبر انتخاب میکند یا
تنفیذ میکند اما در عمل هر دو با هم گاه منازعه و تعارض پیدا میکنند.
بنده معتقدم آقای روحانی در این زمینه نجیب است. جمهوری اسلامی اگر
میخواست بر همان ماندن قبلی اصرار و پافشاری کند دشوار بود. با این وجود
تلاش کرد با دگردیسی خود را تغییر بدهد. جمهوری اسلامی جدید دارای
دغدغههای جدیدی شده و نسبت به دغدغههای پیشین خود که تا دیروز دارای
اهمیت زیادی بود بیاعتنا شده است. البته این بیاعتنایی به معنای مهم
نبودن این دغدغهها تلقی نخواهد شد. مساله حائز اهمیت در این زمینه این است
که انرژی زیادی که در گذشته برای تمرکز قدرت مصرف میشد امروز به سطح
جامعه کشانده شده است. امروز نیروهای موثر به جای اینکه در بالا باشند تلاش
میکنند در پایین و در زیست جهان اجتماعی فعالیت کنند. به همین دلیل نیز
مجلس از قدرت کافی برای تصویب یک لایحه و الزام دولت به اجرای آن برخوردار
نیست. این مساله به نوعی ضعف نظام سیاسی است اما آمادگی برای ورود به نظام
سیاسی جدیدی است. نظام سیاسی که در آن دموکراسی و قانونگرایی نمود بیشتری
خواهد داشت. در ورژن جدید نظام سیاسی سرمایههای سیاسی که ایجاد تعارض و
دعوا میکرد دیگر وجود ندارد. در این شرایط ممکن است همچنان پوپولیستها
وجود داشته باشند، اما حضور پوپولیستها بیش از آنکه در حوزه سیاسی باشد در
حوزه اجتماعی قرار دارد. بهعنوان مثال مداحان ممکن است کنش سیاسی داشته
باشند و به رئیسجمهور انتقاد کنند، اما فعالیت عمده آنها در زیست اجتماعی
است. در نتیجه مجموعه انرژی که در دههای نخستین انقلاب و دهه بعدی در بالا
متمرکز شده امروز به سطوح پایین جامعه منتقل شده است. هنگامی که این انرژی
انبوه به یک باره به سطح پایین جامعه منتقل میشود انفجار صورت میگیرد.
به همین دلیل نیز زیست اجتماعی پرحادثه و دردسرساز میشود. در نتیجه جامعه
با پدیدههایی مانند بهم خوردگی نظام خانواده و الگوی مصرف مواجه میشود.
زنان چگونه وارد ورزشگاه شدند؟ برخی این را به حساب فشار خارجی فیفا
میگذارند. این در حالی است که در واقع چنین نیست. این اتفاق نتیجه
چانهزنی و مطالبهگری مدنی در داخل کشور بود. با این وجود هنگامی که زنان
وارد ورزشگاه شدند هیچ اتفاق خاصی رخ نداد. زنان درباره این اتفاق عنوان
کردند این حق پیشین ما بوده است. امروز جامعه ایران با انبوهی از انرژی
انتقال یافته از بالا به پایین مواجه شده و به همین دلیل این وضعیت
دردسرساز شده است. در شرایط کنونی صدای فغان، ناله، شیون و اعتراض از جامعه
شنیده میشود. این وضعیت نشان میدهد که جامعه در حال هزینه دادن است. کسی
که در حال حرکت است نفسنفس میزند. این وضعیت درباره جامعه نیز وجود
دارد. جامعهای که در حال تغییر است باید هزینه این تغییر را هم بپذیرد.
چرا در این تغییر بیشترین هزینه و فشار روی طبقات پایین اجتماعی است؟
بخشهای مهمی از این تغییر روی طبقه پایین جامعه فشار
میآورد. جامعه ایران تا دیروز برای نداشتن هزینه میداد اما امروز برای
داشتن هزینه میدهد. در دنیای دیروز فقر بهصورت فراگیر و مستمر وجود داشت،
اما امروز وضعیت طبقه پایین جامعه تغییر کرده و کمی جلوتر آمده است. طبقه
پایین جامعه در طول این سالها دستاوردهای مهمی به دست آورده اما این
دستاوردها برای زیستن کافی نیست. امروز طبقه پایین جامعه در کسب دستاوردهای
جدید فقیر و ناتوان است. در نتیجه نوع فقر تغییر پیدا کرده است. تغییر نوع
فقر نیز انرژی برای تغییر ایجاد میکند. تغییری که همراه با ناله و اعتراض
است. تغییرات در ساحت خانواده نیز وجود دارد. در خانواده دیروز کسی طلاق
نمیگرفت و طلاق یک امر مذموم شمرده میشد. این در حالی است که با تغییر
دغدغههای طبقه پایین امروز ظرفیت پذیرش طلاق افزایش پیدا کرده است. در
نتیجه طبقه پایین جامعه با انرژی آزاد شده و متراکمی در زیست جهان خود
مواجه است که دردسرساز و مشکلآفرین شده است.
جهتگیری جامعهای که برای تغییر نفسنفس میزند به
سمت کجاست؟ آیا این تغییر بدون برنامه و به سمت ناکجاآباد نیست؟ آیا تصویر
مبهمی از آینده وجود ندارد؟
خیر؛ چشم انداز آینده نه مبهم است نه به سمت ناکجاآباد. این
تغییر مربوط به مفهوم زندگی در زیست جهان اجتماعی مردم جامعه است. در
واقعیت اجتماعی مردم براساس آزمون و خطا عمل میکنند. امروز مردم ایران
تصمیمات متعددی برای زندگی خود میگیرند. بهعنوان مثال مغازهداری که در
ابتدا یک مغازه لوازم التحریر دایر میکند هنگامی که متوجه میشود در این
کار سود کافی وجود ندارد ماهیت مغازه خود را تغییر میدهد و مغازه خود را
به سوپرمارکت تغییر میدهد. حتی اگر در این زمینه نیز موفق نشد تصمیم دیگری
میگیرد و مغازه جدیدی با ماهیت متفاوت دایر میکند. این مساله نشان
میدهد که مردم ایران براساس آزمون و خطا تصمیمگیری میکنند. نکته حائز
اهمیت اینکه بستری که آزمون و خطا در آن اتفاق میافتد معطوف به نظام سیاسی
است. این آزمون و خطا در مسائل دیگر اجتماعی مانند دوستیابی نیز وجود
دارد. امروز مردم ایران در پیدا کردن دوست دغدغههای متفاوتی پیدا کردهاند
و براساس آزمون و خطا برای خود دوست پیدا میکنند. این آزمون و خطا در
مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیز وجود دارد. به همین دلیل دیگر به
ایدهآلیسم و رادیکالیسم تعلق خاطری نشان نمیدهند. نه تحجر و نه
آرمانخواهی بزرگ. در چنین شرایطی است که اگر وضعیت اقتصادی ساماندهی شود و
نظام سیاسی تغییراتی در خود به وجود بیاورد میتوان به دموکراسی نیز دست
پیدا کرد.
جمهوری اسلامی جدید چگونه خود را برای دموکراسی بیشتر آماده میکند؟
همه تغییرات جمهوری اسلامی و اصلاحطلبی مبتنی بر منطق
اجتماعی است. هنگامی که اشغال خارجی منتفی است مناسبات اجتماعی تغییر یافته
بروز و ظهور پیدا میکند. به همین دلیل با روحانیون تغییر یافته و قانون
اساسی ورژن جدید مواجه هستید که در یک فضای دموکراتیکتر فعالیت میکنند.
امروز معنا، مفهوم و لذت زندگی برای مردم مهم شده است. نسل جدید ما نه نسل
لمپن است، نه نسل بیدین و نه نسل ایدهآلگرا. نسل جدید نسل واقعگراست.
سوال مهم نسل جدید نیز این است که زندگی من چه شد؟ در این زمینه نیز اگر
پاسخ مناسب دریافت نکند به مهاجرت و ترک موقعیت تهدید میکند. به تعبیر
بنده جامعه ایران به شکل «هیولا» درآمده است. این وظیفه رسانهها و
نظریهپردازان علوم انسانی است که چهره واقعی این هیولا را آشکار کنند. این
بیشتر دگردیسی است تا هیولای اعمال سلطه و قدرت. این تغییر به اندازهای
با اهمیت است که صدای آن به گوش میرسد و انسان خیال میکند صدای هیولا
است. این تغییرات در منش و روش روحانیت نیز تغییر ایجاد کرده و روحانیون با
رویکرد متفاوتی نسبت به جامعه مواجه هستند. این تغییر در دیگر اقشار جامعه
نیز به وجود آمده است. بهعنوان مثال رویکرد پوپولیستی که در جامعه وجود
دارد در نقد روشنفکری است. قدرت گرفتن این رویکرد به معنای ضعف روشنفکری و
انتقاد جامعه نسبت به آن است. امروز مهمترین دغدغه مردم ایران مفهوم زندگی
است و کمتر به ساحتهای دیگر توجه نشان میدهند. صدای خرد شدن ساحتهای
سنتی در جامعه ایرانی شنیده میشود. مردم ایران از رویکردهای ایدهآلیستی و
کمالگرایانه عبور کردهاند. هنگامی که این ساحتها در جامعه خرد شد دیگر
رادیکالیسمی که شلاق بزند، وجود ندارد. در چنین شرایطی چارهای جز توجه به
مطالبات اجتماعی وجود نخواهد داشت. اینجاست که میتوان نسبت به دموکراسی و
تقویت نهادهای مدنی امیدوار بود.
دگردیسی که شما عنوان میکنید با موانع تاریخی تغییر
در ایران چه میکند؟ آیا قادر به عبور از این موانع است؟ آیا میتواند برای
عبور از این موانع راهحل پیدا کند؟
امروز همه مسئولان متوجه این دگردیسی شدهاند. به همین دلیل نیز رهبر
انقلاب از گام دوم سخن میگوید. صدای این دگردیسی توسط همگان شنیده میشود.
امروز همگان از جمهوری اسلامی صورت جدیدی را طلب میکنند. صورتی که مدرن و
معطوف به واقعیت است و به نیازها پاسخ میدهد. چرا امروز رئیس قوه قضائیه
افشاگری میکند؟ دلیل آن فشارهای عینی و ذهنی جامعه است. جمهوری اسلامی به
این نتیجه رسیده که بخشهایی از نظام ناکارآمد هستند. به همین دلیل نیز
تلاش میکند آلترناتیوش را در خودش پیدا کند. جامعه ایران در حال حرکت به
سمت جدیدی است. به همین دلیل نیز شاهد بروز رهبران جدید و برنامهریزیهای
جدیدی است. این اتفاق نیز بدون خونریزی و خشونت رخ میدهد. در شرایط کنونی
در بسیاری از کشورهای جهان مانند فرانسه، انگلیس، عراق و لبنان جنبشهای
اجتماعی شکل گرفته است. این جنبشها اغلب به بهانه مشکلات اقتصادی شکل
میگیرد اما در واقع بهدلیل ناکارآمدی نظامهای سیاسی است. جنبشهای
اجتماعی زمانی شکل میگیرد که رقیب رادیکال و خطر فروپاشی وجود نداشته
باشد. اگر آمریکا ایران را تهدید نظامی نمیکرد جامعه ایران خیلی زودتر
فضای مدنی و دموکراسی خود را پیدا میکرد. اگر برخی از مسئولان افشاگری
نمیکردند جامعه از این نهادهای ناکارآمد، وزیران پیر و مدیران ناتوان عبور
میکرد. با این وجود لحظه تغییر در ایران لحظه خشونتآمیزی نخواهد بود.
دلیل آن نیز این است که اساسا تغییر اتفاق افتاده است. تغییر متوقف نشده که
دوباره رخ بدهد. جامعه همواره در حال تغییر بوده است. تفاوت در اینجاست که
این تغییرات از شکل پنهان خود خارج شده و در سطح جامعه آشکار شده است. در
چنین شرایطی ساختارهای سیاسی ناگزیر به تبعیت از تغییرات اجتماعی خواهند
بود و امر سیاسی تحت تاثیر امر اجتماعی قرار خواهد گرفت.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/184339/