سرمقاله فرهیختگان/ مردمسالاری دینی محور «راه سوم»
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - سرمقاله فرهیختگان/ مردمسالاری دینی محور «راه سوم»
٠
٠
فرهیختگان / « مردمسالاری دینی محور «راه سوم» » عنوان یادداشت روزنامه فرهیختگان به قلم علی جمشیدی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
وقتی که انقلاب در ایران به پیروزی رسید، درگیری و کشمکش بر سر نوع حکومت سر باز کرد، آنهایی که با امام(ره) بودند که تکلیفشان معلوم بود، اما آنهایی که زاویه داشتند، مانده بودند به چپ باشند یا راست یا میانه این دو؛ گروههایی که کاریکاتوری، عدالت را پی میگرفتند و شوروری را بهعنوان نقطه نهایی یا حداقل مقصدی از مسیر میدیدند هرچه از کمونیستها و سوسیالیستها به ذهن داشتند، کنار هم چیدند و تلاش کردند امام و انقلاب را به اصطلاح به چپ بکشانند. برخی هم که تحصیلکرده غرب بودند یا بهنحوی آشنایی با جوامع آمریکایی داشتند، نسخه لیبرالی برای نهضت نوپا میپیچیدند. ناگفته نماند که البته هم آن زمان و هم بعدها کسانی هم بودند که مرزهای التقاط را درنوردیده و تلاش کردند اسلام را با یکی از این دو پیوند بزنند و بهعنوان مسیر جدید به مردم بفروشند. سازمان مجاهدین وقت و نهضت آزادی نمونههایی از این مساله بودند.
امام(ره) اما راه سوم واقعی را برگزیدند؛ راهی که نه چپ و بود و نه راست و نه حتی میانه و ترکیبی از این دو. راه سوم امام، اسلام با تمامی ابعاد و ظرفیتهای خود بود، بدون وام گرفتن از سوسیالیسم یا لیبرالیسم، مضاف بر اینکه ایده امام نهتنها نزدیکی با چپ و راست نداشت، بلکه هر دو را هم رد میکرد و مورد نقد جدی و اساسی قرار میداد.
اگر این مساله را وجه سلبی ایده راه سوم امام(ره) درنظر بگیریم، حتما اولین سوال این خواهد بود که خب در مقابل رد کردن شرق و غرب ایدئولوژیک، محور ایجابی ایده امام چه بود و برای اداره متفاوت کشور در قیاس با شوروی و آمریکا چه چیزی برای ارائه داشت؟
پاسخ همان است که هم در نگاه بنیانگذار انقلاب و هم در نگاه رهبری کنونی، یک خط در میان تکرار میشود، از سطوح تئوریپردازی تا قانوننویسی و نهایتا اجرا مورد تاکید قرار میگیرد و در بزنگاه هم آنقدر واضح کارایی خود را نشان میدهد که دشمنان هم متعجب میمانند.
قطعا اغراق نیست اگر بگوییم متفاوتترین چیزی که نگاه سیاسی اجتماعی امام خمینی(ره) را نسبت به همه متفکران، اندیشمندان و اخص رهبران سیاسی غرب و شرق عالم متفاوت میساخت، توجه به جایگاه مردم در ساختار سیاسی کشور ذیل عنوانی به نام «مردمسالاری دینی» بود. مسیری که پایهگذارش بنیانگذار انقلاب بود و تمام و کمال از جانب جانشین وی برای سالهای بعد از دهه 60 پی گرفته شد. جایگاه مردم در مشروعیتبخشی به انقلاب که امروز و بعد از 30 سال از رهبری آیتالله خامنهای همچنان در کلام و نگاهشان هست و بعضا مورد انتقاد برخی هم قرار میگیرد، حاصل همین تئوری مردمسالاری دینی است. در این مورد البته میتوان به تفصیل به صورت نظری بحث کرد، اما شاید اگر بحث را مصداقی ادامه دهیم، ملموستر باشد.
اساسا یک مسیر قابل اعتنا برای شناختن مسالهای مانند آنچه ذکر شد، توجه به نظریات و عملکردهای مقابل و متضاد آن است. در این سالها دو جریان مشخص در مقابل مردمسالاری دینی قد علم کردند و در میدان عمل هم کوشیدند برتری خود را نشان داده و تفوق خود را به رخ ایده اصلی انقلاب بکشانند.
گروه اول کسانی بودند که سالیان سال تلاش میکردند با عناوین پرطمطراقی مانند دموکراسیخواهی، جامعه مدنی و الفاظ اینچنینی روی جمهوریت نظام تاکید کنند و گفتمان انقلاب را در آن به چالش بکشند. در این مسیر آنها هیچ ابایی هم نداشتند که اسلامیت نظام را به پای جمهوریت آن ذبح کنند. اینها اما با تمام آن ادعاهای زیبا، در مقاطعی دقیقا عکس ایده و شعار خود حرکت کردند و 180 درجه مقابل نمای زیبای حرفهایشان ایستادند. ماجرای فتنه سال 88 و تلاش برای ابطال رای بیش از 40 میلیون ایرانی، نمونهای از پشتکردن این جماعت به جمهوریت نظام بود. دخالت در انتخابات مجلس ششم و آنچه بر سر رای تهرانیها آوردند و حتی هاشمیرفسنجانی را هم از رفتن به مجلس منصرف کردند، نمونهای دیگر است و چندین و چند مثال دیگر.
گروه دوم اما دقیقا برعکس اولیها عمل کردند. اینها کسانی بودند که بیشتر از جمهوریت، اسلامیت نظام را محور میدانستند و در مشی خود هم عدول از جمهوریت را مذموم نمیدانستند و بهراحتی میتوانستند نقش مردم یا همان جمهوریت را نادیده بگیرند. مثالش همانی است که رهبری به آن اشاره کردند و گفتند که در سال 92، برخی از من میخواستند که انتخابات را ابطال کنم.
در این میان اما مشی رفتاری رهبری انقلاب پر است از مصادیقی که در دفاع از مردم و حقوق آنها به مراتب از هر مدعی و کنشگری جلوتر است و بهگونهای مبین هر نوع مفهومی است که برداشت معنای جمهوریت یا مردمسالاری از آن بشود. چند مورد را مرور میکنیم.
یک: هم در سال 88 و هم در چند انتخابات قبل و بعد از آن از برخی معترضان و کسانی که با نظام زاویه داشتند گرفته تا حتی برخی موجهین بدون ارائه مدرک مستند و قابل تکیه، از رهبر انقلاب درخواستی میکنند که انتخابات ابطال شود. اگر در این خصوص دیگر وقایع خیلی علنی نشد، اما پافشاری بسیار زیاد و البته بدون سند و مدرک برای ابطال انتخابات در سال 88 به اوج خود رسید، اما رهبری قدمی از رای صحیح مردم کوتاه نیامدند و انتخابات به قوت خود باقی ماند و رای مردم اجرایی شد.
دو: اتفاقات عاشورای همان سال 88 نمونه قابل توجه دیگر است. همچنانکه هم در کتاب «فتنه تغلب» آمده (و هم بسیاری از کسانی که در آن موقع شاهد و ناظر بودند، راوی این ماجرا هستند)، پس از وقایع عاشورا تعدادی از کسانی که در جریان آشوبها و اهانت به صاحت حضرت سیدالشهدا(ع) حضور داشتند دستگیر میشوند، اما نهادهای انتظامی و امنیتی اطمینان نداشتند که همه دستگیرشدگان از جمله میدانداران تجمعات و یا فعالان این آشوبها هستند و احتمال میدهند که در میان آنها افراد بیگناه با جرمهای خفیفتر هم حضور داشته باشند. در این ماجرا حجازی از رهبر انقلاب درخصوص چگونگی رفتار با دستگیرشدگان سوال میکنند و پاسخ ایشان که برای دبیر شورای عالی امنیت ملی هم ارسال میشود، اینگونه است: «اگر شما احتمال میدهید یکی از این افراد هم بیگناه است، همهشان را آزاد کنید.»
سه: توجه به حفظ جایگاه، حقوق و حرمت مردم در اندیشه و نگاه رهبری انقلاب البته صرفا معطوف به مردم کشور خودمان نیست، چراکه کنشهای سیاسی ایشان نشان میدهد رهبری در مقابل وقایع و رویدادهای کشورهای دیگر هم به نقش مردم توجه دارند. مثالهای آن هم کم نیست. خطبه عربی آیتالله خامنهای و مخاطب قرار دادن مردم مصر، نمونه واضحی از این مساله است یا در همین نمونه اخیر که تازه منتشر و رسانهای شده است، توجه رهبر انقلاب به صیانت از مردم در جنگ تروریستی با تکفیریها در سوریه، خود نشاندهنده نگاه منحصربهفرد عالیترین مقام جمهوری اسلامی است. وقتی رهبر انقلاب شرط حمایت از دولت مرکزی سوریه در مقابله با تروریستها را حمایت از مردم و حفظ حقوق آنها میداند، یعنی ایده مردمسالاری دینی در نگاه رهبر انقلاب آنقدر نهادینه است که حتی میتواند درباره مردم سوریه هم محور قرار گیرد.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/180313/