داستان تکراری غافلگیری رسانه دربرابر رویداد
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه -
داستان تکراری غافلگیری رسانه دربرابر رویداد
٤٣
٠
صبح نو / متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
سید علی سیدان | ماجرای #دختر_آبی با همه حواشی و ابهامات حقوقی، اجتماعی و روانشناختیاش چند روز تب شبکههای اجتماعی و فضای مجازی را بالا برد و هنوزهم پسلرزهها و بهرهبرداریهای رسانهای از آن ادامه دارد. بلافاصله پس از انتشار خبر خودسوزی سحر خدایاری، مثل همیشه لشکر سلبریتیهای خودروشنفکرپندار پیامهای سوزناکی در رثای این «قربانی» منتشر کردند و کارتونیست اردنی هم طرحی کشید که در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد و رسانههای بیگانه هم بر تنور داغ این تب دمیدند و مثلا شرایط ورزشگاههای افغانستان را بهرخ ایران کشاندند. این تب تا چند روز دیگر فروکش میکند؛ اما داغی که بر دل ما باقی میماند، انفعال صداوسیما دربرابر چنین اتفاقاتی است. چرا وقتی همه رسانههای دیگر میوه خود را از سوژه چیدند و روایت خود را ارائه دادند، تازه بخش خبری سیما به یاد تهیه گزارشی «فصلالخطاب» میافتد و دیر آمده و زود هم میخواهد برود؟ چرا تا این اندازه منفعل و دستوپا بسته است که سخنگوی قوه قضاییه و عضو هیأترییسه مجلس مجبورند به تلویزیون بیایند و شخصا درباره خودکشی یک دختر شفافسازی کنند؟ در این گزارش، تلاش میکنیم به بعضی از دلایل این انفعال اشاره کنیم.
پیش از توضیح دلایل این انفعال، باید یک مرزبندی با کسانی داشته باشیم که تصور میکنند هر موضوعی در شبکههای اجتماعی برجسته و ترند شد، لاجرم باید صداوسیما درباره آن بهطورگسترده تولید محتوا کند. این خودش انفعالی بزرگتر از انفعال نخست است. این رویکرد غلط را عمدتا کسانی ترویج میکنند که شاخکهای حسیشان تحتتأثیر سانتیمانتالیسم حاکم بر فضای مجازی است و هر پدیده ولو کماهمیتی را نماد مطالبات خروشان جامعه میپندارند و مقاومت دربرابر آن را بیفایده تلقی میکنند. اگر علت انفعال رسانه ملی را در انتخاب سوژه و شیوه پرداخت آن توضیح دهیم، روشن خواهد شد که چرا نه وضعیت فعلی صداوسیما در پرداختن به سوژههای اینچنینی مطلوب است، نه آن رویکردی که معتقد است باید مماس با فضای مجازی پیش رفت.
نخستین و کلانترین علت این انفعال نداشتن چیزی بهنام «فلسفه تاریخ» بهعنوان چارچوب کلی بهمنظور انتخاب سوژههاست. فلسفه تاریخ، اصول کلی حاکم بر جریان تاریخی را به ما میآموزد. فلسفه تاریخ به ما میگوید کدام اتفاقات (سوژهها) بیاهمیت، کدام اتفاقات مهم و کدام اتفاقات مهمتر و کدام پدیدهها در سیر کلی تاریخی هر ملت ذاتی و کدام پدیدهها عرضی است. برای آنکه موضوع روشنتر شود، مثالی از جبهه مقابل رسانهای انقلاب اسلامی میزنم. کلانترین فلسفه تاریخی که در رسانههای مقابل جبهه انقلاب حاکم است، جملهای ساده است که دستکم صد سال است بر ذهن شبهروشنفکران سیطره دارد: «جامعه ایران، جامعهای در حال گذار از سنت به مدرنیته است». در این تلقی، سنت اعم از باورها و مناسک دینی، آداب و رسوم قومی و ارزشهای خانوادگی و... است که فرد را محدود و مقید میکند. مدرنیته هم باورهای غیرقدسی و سکولار، اخلاق اباحیگر فردی و سازوکارهای سیاسی و اجتماعی مبتنیبر عقلانیت ابزاری و... است. این تلقی از فلسفه تاریخ ما را به نظریهای اجتماعی رهنمون میکند؛ اینکه جامعه ایران میخواهد به آزادیهای فردی و زندگی شاد و سرخوش (مبتنیبر اخلاق مدرن) برسد؛ اما حکومت دینی و سنتی ممانعت میکند. اینها ابرتحلیلهای رسانههای ضدانقلاب است که ممکن است خردهخبرنگاری به این شکل که تقریر شد، از آن اطلاعی نداشته باشد؛ اما این تلقی مانند پارادایمی کلان و ناخودآگاه بر عمل رسانهای او حاکم است. در این چهارچوب است که پدیدهای مانند «دختر آبی» برای رسانههای ضدانقلاب اهمیتی راهبردی دارد؛ چون دختر آبی دربرابر ارزشهای اخلاقی جامعه سنتی قیام کرده و نماد حرکت تاریخی ملت ایران از سنت به مدرنیته شده است.
از نقدهای بسیاری که به این تلقی از فلسفه تاریخ جامعه ایرانی وجود دارد، بگذریم، حال به جبهه رسانهای انقلاب و پیشانی این جبهه، یعنی صداوسیمای جمهوری اسلامی نگاه کنیم. چه فلسفه تاریخ و چارچوب کلیای قرب و بعد سوژهها را به رسانه ما مشخص میکند؟ کدام نظریه اجتماعی از دل این فلسفه تاریخ قابلاستخراج است که بتواند راهنمای عمل دروازهبانان خبر ما باشد؟ متأسفانه چون هیچ فلسفه تاریخی بر ذهنیت و اعمال رسانهچیهای ما حاکم نیست یا دستکم به حالت خودآگاه درنیامده است، نمیتوانند استراتژی مشخصی دربرابر اتفاقات آینده تنظیم کنند و همواره دربرابر اتفاقات غافلگیر میشوند. پیش از آنکه خبرنگاران و گزارشگران ما فنون خبرنویسی را بیاموزند، باید به خودآگاهی تاریخی مبتنیبر فلسفه تاریخ انقلاب اسلامی برسند. خواندن آثاری اندیشمندانی مانند آقایان حسین کچویان، موسی نجفی، حمید پارسانیا، رضا داوریاردکانی، اصغر طاهرزاده، جلال آلاحمد و... میتواند قدمی ما را به این خودآگاهی تاریخی نزدیک کند.
دومین سطح این انفعال برمیگردد به شیوه اداره «سازمان رسانه». توهمی که سالهاست بر همه بخشهای سیما و بهخصوص بخش خبری و گزارشی حاکم است، این است که میتوان رسانه را مانند یک سازمان اداری شبیه اداره ثبت احوال یا شهرداری مدیریت کرد. این شیوه مدیریت سازمان صداوسیما را بهجایی رسانده که یک فریم تصویر تا بخواهد به آنتن برسد، باید از هزارتوی مدیران و واسطههای گوناگون رد شود. چنین ساختاری محافظهکاری را تقویت میکند و واسطهها با این ترس که «ممکن است بعدا برای ما شر درست شود» اصلا بهسمت واکنش سریع به وقایع نمیروند؛ چرا این بروکراسی پیچیده در رسانه حاکم است؟ چون مدیران میپندارند میتوانند «خبرنگاران»، «مجریان» و «تحلیلگران» را مدیریت کنند. گویی رسانه، همان مدیران رسانه هستند و گزارشگران عروسکهای خیمهشببازی که طبق اراده دستان مدیر بهحرکت درمیآیند و هرآنچه مدیران بخواهند را بهنمایش میگذارند. چنین توهمی به پرورش خبرنگاران قدکوتاهی منجر شده است که هیچ اجتهاد و خلاقیتی از خود ندارند و صرفا به اوامر بالادستی گوش میکنند؛ درحالیکه رسانه همان خبرنگار و خبرنگار همان رسانه است. ما سیانان را با کریستین امانپور میشناسیم؛ اما بخش خبری سیمای جمهوری اسلامی را با چه کسی میشناسیم؟ اگر روزگاری بهواسطه شجاعت و کاربلدی بعضی از مدیران سازمان صداوسیما چهرههایی مانند آقایان دلاوری و نجفزاده اندکزمانی رو آمدند، بهدلیل همین شخصیت قائلشدن برای «خبرنگار» بود. متأسفانه امروز هیچ چهره شاخصی در گزارشگران سیما نمیشناسیم. نه اینکه چهرههای کنونی توانمند نیستند که البته بعضیشان واقعا توانمند نیستند، موضوع این است که ساختار غلط به هیچکس اجازه جولان نمیدهد. بولتنهایی تهیه میشود و دستور از بالا میرسد که سوژه «دختر آبی» را با فلان دستفرمان و با فلان تحلیلگر جلو ببرید. برنامهساز و گزارشگری که با سوژه احساس بیگانگی میکند، طبعا نمیتواند محصول را بهموقع و بهقاعده از کار دربیاورد.
سومین سطح از انفعال صداوسیما مربوط به تلقی اهالی رسانه از «گزارش» است. بخشهای خبری و مدیران، سردبیران، دبیران و گزارشگران، بعضا تصور میکنند باید دربرابر وقایع روز (مانند دختر آبی) «موضعگیری» کنند؛ یعنی درباره آن اظهارنظر کنند. این سودا وقتی بغرنجتر میشود که گزارشگر و دستاندرکاران رسانه میپندارند باید «موضع نظام» را اعلام کنند؛ بههمیندلیل، لحن گزارشهای تلویزیون بهجای آنکه «اِخباری» باشد، «انشایی» و حتی «خطابی» است. این رویکرد موجب میشود سیما دربرابر وقایع منفعل شود؛ زیرا تا بیاید و موضع نهایی دستوپا کند، رسانههای دیگر ماهی خود را از آب گلآلود وقایع گرفتهاند و رفتهاند. نخستین قدم این است که صداوسیما سررشته «گزارش عینی» رویداد را بهدست بگیرد و مخاطب احساس کند که روایت مستند ماجرا را باید از مجرای صداوسیما پی بگیرد و در گام بعد، تحلیلگران میتوانند به عمق رویداد بروند و تفسیر خود را ارائه کنند.
«دختر آبی» نخستین اتفاقی نیست که در افکار عمومی و شبکههای اجتماعی برجسته شده است و آخرین اتفاق هم نخواهد بود. مسأله اینجاست که اختلالی در سیستم رسانه وجود دارد که دربرابر رویداد گیج و منفعل میشود و تا چنین خلأهایی که برشمرده شد، رفع نشود، این گیجی و انفعال ادامه خواهد داشت.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/164488/