چرا حامیان قالیباف جریان سوم نمیشوند؟
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه -
چرا حامیان قالیباف جریان سوم نمیشوند؟
٤١
٠
شرق / متن پیش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
آیا جریان سوم سیاسی در کشور میتواند از درون اصولگرایی برخیزد؟ اصولگرایی اصلاحشده یا نواصولگراییای که محمدباقر قالیباف و یارانش نویدش را میدهند، میتواند پرچمدار جریان سوم باشد؟ اصلا آیا نواصولگرایی شاخصهای برای جریان سومشدن دارد؟ بعید است اینگونه شود؛ نه خود باقر قالیباف تمایلی دارد مانند محمود احمدینژاد از ریشههای اصولگرایی خود کنده شود یا حداقل آنها را نفی کند و نه جریان اصولگرایی، با وجود اینکه در بزنگاه انتخابات سر شهردار سابق تهران را بیکلاه میگذارد، تمایل به طرد او دارد. به نظر میرسد ایده نواصولگرایی که حامیان قالیباف طرح کردهاند، بیشتر شبیه نوعی شوخی درونگروهی یا بازی سیاسی درونجریانی برای رسیدن به سهمی بیشتر از کیک قدرت است. چیزهایی هم که تاکنون بهعنوان شاخصها و اهداف نواصولگرایی مطرح کردهاند، بیشتر شعارگونه است و در عمل تفاوتی میان کنش حامیان قالیباف و همکیشان اصولگرای آنها مشاهده نشده است. این در حالی است که جریان سوم در حقیقت نفی دو جریان اصلی سیاسی پیش از خود است؛ ادعایی که حداقل احمدینژادیها دارند؛ اگرچه آنها دو جریان موجود را یکی میدانند و معتقدند خودشان جریان دوماند.
محسن پیرهادی، دبیرکل «جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی»، بهتازگی با اشاره به اینکه همکاری و گفتمان با سایر احزاب اصولگرا وجود دارد، گفته است: همکاری و گفتمان با سایر احزاب اصولگرا وجود دارد و حزب ما اساسا دنبال ایجاد جریان جدید یا «جریان سوم» نیست و باید گفت بهعنوان تشکیلاتی سیاسی، با اعتقاد به ضرورت تغییر و نوشدن جریان انقلابی پا به عرصه گذاشتهایم. حزب متبوع ما، همواره ارتباط خود را با سایر جریانهای اصولگرایی حفظ خواهد کرد. جمعیت پیشرفت و عدالت معتقد است با توجه به فضای دوقطبی کشور، امکان شکلگیری جریان سوم وجود ندارد و هر اقدامی در این زمینه منجر به شکست خواهد شد». محمدصالح مفتاح، عضو شورای مرکزی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی، نیز پیشتر با تأکید بر اینکه به دلایل مختلف تاریخی «جریان سوم» هیچگاه در ایران شکل نخواهد گرفت، گفته بود: «ما نمیخواهیم جریان سوم باشیم، بلکه میخواهیم بر مبنای اصولگرایی، بنای جدیدی ایجاد کنیم. ما همچنین سعی کردهایم در تهیه و تدوین این مانیفست، نظر افراد مختلفی را اخذ کنیم».جالب است ادعاهای جریان احمدینژاد و نواصولگرایان طرفدار قالیباف در جاهایی همپوشانی نیز پیدا میکند؛ درحالیکه هر دو یکدیگر را نفی میکنند. عبدالرضا داوری، از نزدیکان احمدینژاد، که میگفت ما جریان دوم در مقابل جریان نخست (اصلاحطلبی و اصولگرایی) هستیم، مدعی بود: میخواهیم اقتصاد را از دست اصلاحطلبان و اصولگرایان بگیریم و به دست مردم بدهیم. مفتاح نیز گفته است: ما در مانیفست خود گفتهایم اقتصاد باید مردمی شود. او گفته است: «باید دست افراد زالوصفتی را که به اقتصاد کشور چنگ میزنند، کوتاه کنیم. به قول آقای قالیباف، بسیاری از چهاردرصدیها باید دست از منافع مردم بردارند». در سیاست به چنین ادعاهای بدون نقشه راه و برنامه مشخصی، گفتههای پوپولیستی انتخاباتی میگویند؛ آنهم از زبان هر جریانی که میخواهد طرح شود. حامیان قالیباف چندی قبل از مانیفست نواصولگرایی خود رونمایی کردند؛ مانیفستی که چندان با استقبال اصولگرایان روبهرو نشد و البته انتظار آن نیز میرفت؛ چراکه چندان حرف تازهای برای گفتن نداشت و قرار هم نبود داشته باشد. نواصولگرایی ادعاشده، بیشتر به شعر و شعارهای کلی شبیه است تا نقشه راهی متفاوت و نو.
البته علت استقبالنکردن باقی جریان اصولگرایی از مانیفست چندمادهای حامیان قالیباف، به حرفنونداشتن آن ربطی ندارد؛ قاعدتا جریان اصولگرایی نمیخواهد سررشته جریان را به دست قالیباف بدهد که اگر میخواست، در دورههای قبل یکصدا پشت فرمانده سابق میآمد.جمنا یا همان جبهه مردمی نیروهای انقلاب، اعلام کرده بود ایده نواصولگرایی قالیباف را به بحث و بررسی خواهد گذاشت؛ اما بعدا هیچ خبری از نتیجه آن نشد. طبیعی هم بود که آنها چندان ایده نواصولگرایی قالیباف را جدی نگیرند، آنهم وقتی بنیان آن از دل یک نامه گلایهآمیز خطاب به اصولگرایان بیرون آمده است. شهردار یک ماه بعد از انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، نامهای منتشر کرد که مخاطب آن البته نه رؤسا و بزرگان جناح راست که «جوانان انقلابی و دلسوز ایران» بودند. کاندیدای مستعفی انتخابات در نامه خود از باور به «تغییر اساسی در نحوه کنش جریان اصولگرایی» سخن گفته و آن را «یکی از مطالبات اصلی امروز جوانان مؤمن و دلسوز انقلاب و کشور» خوانده و تأکید کرده بود: «اصولگرایی باید با حفظ مبانی و ارزشهای انقلابی جمهوری اسلامی، حرکت در راستای نواصولگرایی را هرچه زودتر آغاز کند».قالیباف که تا یک ماه پیش از انتشار این نامه، چشم به اجماع اصولگرایان بر نام خودش بهعنوان کاندیدای نهایی کارزار 96 داشت و در نتیجه ظاهرا چه در آن ایام و چه حتی پیش از آن، هنوز به «باور» تغییر اساسی در نحوه کنش راستگرایان نرسیده بود، بعد از کنارهگیری شبهاجباریاش از رقابت با حسن روحانی، انتقاد از عملکرد جناح متبوعش را نخست با انتشار این نامه و سپس با حضور در برنامه تلویزیونی «جهانآرا» کلید زد. او در روزهای آغاز مرداد 96 روبهروی دوربین صداوسیما نشست و در سه محور اصلی «حضور در انتخابات 96»، «طرح ایده نواصولگرایی» و «عملکرد شهرداری تهران» به پرسشهای مجری پاسخ داد. مهمترین بخش از این گفتوگو، سخنان صریح او درباره جریان اصولگرایی بود. قالیباف انتقاد اصلی از اصولگرایان را بیبهرهبودن آنان از «خودانتقادی» دانست و با تأکید بر اینکه «در حقیقت این جریان اصلا اهل گفتوگو نیست»، به ماجرای حضورش در انتخابات اشاره کرد و گفت: «قصد آمدن به صحنه انتخابات را نداشتم؛ اما بعد از ورود نیز قصدی برای کناررفتن در ذهنم نبود».او در بخش دیگری از سخنانش مدعی شد بر اساس نظرسنجیها فاصله وی و حسن روحانی «حداکثر 1.5 درصد بود» و کناررفتنش از انتخابات سبب شده «40 تا 50 درصد آرا» به نفع روحانی به صندوق ریخته شود و توضیح داد: «همه آمار و اطلاعات نشان میداد من باید در صحنه بمانم؛ اما فضای اردوگاه به این شکل بود که وقتی میگفتند یکی باید کنار برود، همه به من نگاه میکردند. ما کاملا میدانستیم انتخابات قواعدی دارد؛ اما پایبند به یکسری اصول هم بودیم که بعضیها پایبندش نبودند». قالیباف به بیان این ناگفتهها اکتفا نکرد و در نهایت بر وجود زدوبندهایی در پشت پرده جریان اصولگرایی و بیخبری مردم از آن اشاره کرد و دوباره از ایده خود و همفکرانش سخن گفت: «یک آقایی که من به ایشان ارادت دارم، گفت مانیفست اصولگرایی را ما نوشتهایم و هیچکس حق تغییر آن را ندارد؛ شما در این فضا میخواهید کار حزبی کنید؟ این یعنی همه در خانههایتان بنشینید تا برایتان تصمیم بگیریم! مردم این حرف را از ما قبول میکنند؟». با وجود همه اینها، قالیباف نهفقط تمایلی به جداکردن مسیر خود از یاران اصولگرایش ندارد، بلکه هیچ منفعتی نیز از این جدایی نمیبرد.
-
پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۲۰:۴۳
-
۴۶ بازديد
-
آخرین خبر تحلیل
-
اخبار محرمانه
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/103102/