نوع جدیدی از جنگ سرد
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه -
نوع جدیدی از جنگ سرد
٧٧٧
٠
اعتماد / متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
اکونومیست- ترجمه فریده وکیلی | جنگ تجاری نیمی از جنگی نیست که این روزها چین و امریکا درگیر آن هستند. ایالات متحده امریکا و چین در هر زمینهای در حال رقابت هستند؛ از کنداکتورهای نیمهرسانا تا زیردریاییها. از فیلمهای پرفروش تا اکتشافات روی کره ماه. این دو ابرقدرت قبلا به دنبال دنیای برد-برد بودند اما امروز برنده شدن به معنای باخت طرف مقابل است و دیگر خبری از بازی برد- برد نیست. چون شکست، چین را برای همیشه مطیع امریکا میکند یا برعکس، امریکای تنزل یافته وادار به عقبنشینی از سواحل غربی اقیانوس آرام میشود. برای همین، این جنگ نوع جدیدی از جنگ سرد است که حتی میتواند برندهای نداشته باشد.
براساس گزارش ویژه این هفته ما، روابط ابرقدرتها رو به سردی است. امریکا معتقد است که چین برای رسیدن به قدرت با نیرنگ و دزدی تکنولوژی، ورود غیرمجاز به دریای چین جنوبی و فشار به دموکراسیهایی مانند کانادا و سوئد راه را برای خود باز میکند و در حال تبدیل به تهدید صلح جهانی است. چین در رویای بهدست آوردن جایگاه دوباره خود در آسیا و ترس از امریکای حسود و خستهای است که راه او را برای از دست ندادن موقعیت خود سد کند، دست و پا میزند.
پتانسیل بروز فاجعه در حال پدیدار شدن است. آلمان به تبعیت از یک خودکامه دنیا را به آشوب کشاند؛ امریکا و اتحاد شوروی با جنگ هستهای بازی میکردند. حتی اگر چین و امریکا دست از برخورد بکشند، دنیا به دلیل کاهش نرخ رشد اقتصادی و عمیقتر شدن مشکلات ناشی از عدم همکاری متحمل هزینه خواهد شد.
خواسته امریکا این است؛ همانطور که اتحاد جماهیر شوروی را با موفقیت از سر راه برداشت، نه فقط هوآوی که لوازم تلهکام G5 را عرضه میکند و این هفته با چند حکم مسدود شد، بلکه چین و تقریبا تمام تکنولوژی چینی را نیز کنار بزند. در مورد چین و با توجه به خطرات احتمالی آن سیاستگذاران احتیاط بیشتری میکنند. عرضه جهانی کالا شاید بتواند چین را دور بزند اما با هزینه بسیار بالا؛ به زبان سادهتر، تجارت امریکا- روسیه در اواخر دهه 1980 بالغ بر 2 میلیارد دلار در سال بود؛ در حالیکه امروز تجارت امریکا-چین 2 میلیارد دلار در روز است. در مورد تکنولوژیهای حساس مانند تراشهسازی و G5، گفتن اینکه تجارت کجا پایان مییابد و امنیت کجا آغاز میشود کمی مشکل است. اقتصاد متحدان امریکا در آسیا و اروپا به تجارت با چین وابسته است. تنها یک تهدید صریح میتواند آنها را ترغیب به قطع ارتباط با امریکا کند.
دست روی دست گذاشتن برای امریکا عاقلانه نیست. هیچ قانون فیزیکی نمیگوید که محاسبات کوانتوم، هوش مصنوعی و سایر تکنولوژیها تنها باید به دست دانشمندانی کشف شود که حق رای دارند؛ حتی اگر دیکتاتوریها نسبت به دموکراسیها شکنندهتر باشند، شی جین پینگ تایید دوباره حزب را بهدست آورده و طرح چین قدرتمند را در سراسر جهان ریخته است. به همین دلیل، یکی از معدود تفکراتی که موجب اتحاد جمهوریخواهان و دموکراتها میشود ایناست که امریکا باید در مقابل چین بایستد اما چگونه؟
برای شروع امریکا باید تحلیل قوای خود را متوقف کند و در عوض بر آن بیفزاید. با فرض اینکه مهاجران برای نوآوری حیاتی هستند، موانع اداری دولت ترامپ برای مهاجرت قانونی نوعی خودزنی است. همچنین مواردی از کمبها دادن به علومی که در دستور کار دولت نیست و تلاش برای قطع بودجه علمی آنها (که خوشبختانه از طرف کنگره پذیرفته نشد).
یکی دیگر از نقاط قوت امریکا وجود معاهدهها و موسسات و اندیشه تشکیلدهنده آنها بعد از جنگ جهانی دوم است. گروه ترامپ این اندیشهها را فاقد ارزش میدانند و بهجای تحکیم این موسسات و همکاری با آنها برای فشار در مقابل چین، برای اتحادیه اروپا و ژاپن در امر تجارت ممانعت ایجاد میکنند. نیروی سختافزاری امریکا به متحدانش در آسیا اطمینان خاطر میدهد اما رییسجمهور ترامپ نیروی نرمافزاری را در ایجاد همبستگی نادیده میگیرد. ترامپ به جای معامله بر سر استرداد مدیر اجرایی هوآوی از کانادا و ایجاد شبهه در اجرای قانون، باید به سرکوب دولت چین علیه اقلیت اویغور در ایالت غربی شین یانگ اشاره کند.
در چنین شرایطی امریکا نیاز به تقویت نیروی دفاعی نیز دارد. این نیاز شامل نیرویهای سختافزاری است بههمان شکلی که چین خود را مجهز میکند؛ از جمله در زمینههای جدید مانند فضا و فضای مجازی. این به معنای ایجاد توازنی بین منابع فکری، مردم، سرمایه و کالااست. امریکا و متحدانش قدرت وسیعی برای تشخیص این موضوع دارند که چه کسی چه چیزی خریداری میکند؛ اگرچه، غرب در مورد سرمایهگذاران چینی، شرکای مشترک آنها و ارتباطشان با ایالات متحده اطلاعات بسیار کمی دارد، اینکه کدام صنایع حساسی را باید تعطیل کنند تا مانع از تعطیلی بقیه شوند.
معامله با چین به معنای یافتن راهی برای ایجاد اعتماد است. اقداماتی که امریکا به قصد دفاع انجام میدهد، ممکن است از نظر چینیها تهاجمی تعبیر شود. اگر چین فکر کند که باید پاسخ متقابل بدهد، میتواند به یک تنش نظامی در دریای جنوبی چین دامن بزند یا ممکن است جنگ با حمله یک ملیگرای دوآتشه چینی به تایوان ادامه یابد.
دفاع قویتر نیاز به برنامهریزی دارد که عادت به همکاری را بسط دهد، همانطور که امریکا و شوروی سابق در حین تهدید متقابل یکدیگر به نابودی، درباره کاهش تسلیحات مذاکره میکردند. چین و امریکا نیازی به توافق در این مورد ندارند، کافی است به این نتیجه برسند که به نفع هر دوی آنهاست که مطابق هنجارها زندگی کنند. کمبود پروژه برای کار مشترک وجود ندارد، از جمله کره شمالی، وضع قوانین برای فضا و جنگهای سایبری و اگر آقای ترامپ حاضر به رو در رویی آن باشد، تغییرات آبوهوایی.
برنامههایی از این دست نیاز به دیپلماسی و بصیرت دارد. چیزهایی که هماکنون کمبود آن را داریم. آقای ترامپ مسائل جهانی را به سخره میگیرد و میگوید خسته است از اینکه امریکا نقش پلیس جهان را ایفا کند. در حالیکه چین رییسجمهوری دارد که میخواهد رویای شکوه ملی را محقق و بدین ترتیب کنترل سراسری حزب کمونیست را توجیه کند. او بر تارک نظامی نشسته است که نامزدی رییسجمهور سابق امریکا، باراک اوباما را نوعی بهرهکشی میداند. شاید رهبران آینده نسبت به تشریک مساعی شفافتر عمل کنند اما تضمینی برای آن نیست.
سه دهه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، زمان تکقطبی به پایان رسیده است. امریکا در چین با رقیب بزرگی مواجه است که با اعتماد به نفس آرزوی نفر اول بودن را در سر میپروراند. منافع و پیوندهای تجاری که زمانی موجب پیوستگی روابط بود، اکنون موضوع دیگری برای مقابله شده است. چین و امریکا بهشدت نیاز به وضع قوانینی دارند تا بتوانند رقابت در حال رشد برای ابرقدرتی را مدیریت کنند. در حال حاضر، هر دوی آنها قوانین را چیزی برای شکستن میبینند و در این مرحله بینظمیها، خودخواهی و توهمهای ترامپ در ساختن یک جامعه جهانی فرضی مطابق میلش، دقیقا چیزی است که نقطه ضعف امریکا به حساب میآید و میتواند کوه یخ این جنگ را عظیمتر کند.
-
سه شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۵:۰۹
-
۴۲ بازديد
-
آخرین خبر تحلیل
-
اخبار محرمانه
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/101645/